شیوه رانندگی بر اساس آیات و روایات- درسهایی از قرآن حاج آقا قرائتی(متن و صوت)
موضوع: شیوه رانندگی بر اساس آیات و روایات/ دو جلسه
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
به مناسبت نزدیک شدن به عید و ایام عید و سفرهای چند صد هزارتا و میلیونی، فکر کردیم که در بین شما فیلم را پر کنیم که تذکراتی هم به پلیس بدهیم، هم به مسافر و هم به مردم. منتهی عنوان من درسهایی از قرآن است باید از قرآن بگویم. اگر از شما پرسیدند چه آیهای در قرآن داریم که برای رانندگی خوب است. درست برانید، در رانندگی آرام، میزان، معتدل برانید. آیهی رانندگی چیه؟
۱- آرامش و تواضع در نحوه حرکت بندگان خوب خدا
موضوع: رانندگی صحیح. قرآن میفرماید: «وَ عِبادُ الرَّحْمنِ» آخر سورهی فرقان است. کسی پای تلویزیون اگر خواست بنویسد، چند آیهی آخر سورهی فرقان است. «وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذینَ» بندگان خوب خدا کسانی هستند که «یَمْشُونَ» یعنی راه میروند، «یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ» روی زمین راه که میروند، «هَوْناً وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً» (فرقان/۶۳) تا آخرش میگوید: «مَرُّواْ کِرَامًا» (فرقان/۷۲)، «هَوْناً»، «سَلاماً»، «کِرَامًا» خود اینها حرف دارد.
بندهی خوب خدا وقتی راه میرود، شاخ و شانه برای کسی نمیکشد و آرام است. «وَ عِبادُ الرَّحْمنِ» کسی که بندهی خداست، اصلاً آدم وقتی بنده باشد هیچوقت شاخ و شانه نمیکشد،نه در رانندگی. دستور هم بخواهد بدهد، فکر میکند که بندهی خدا که این رقمی دستور نمیدهد. با خانوادهاش در خانه این رقمی حرف نمیزند. با بچه و شاگرد و زیر دست و بالای دستش این رقمی حرف نمیزند. گردن کلفتی نمیکند. تو معلوم میشود عبد نیستی. عباد جمع عبد است، عبد یعنی بنده. کسی که بنده است اینقدر شاخ و شانه نمیکشد. «وَ عِبادُ الرَّحْمنِ» بندهی خدا وقتی راه میرود، «یَمْشُونَ عَلىَ الْأَرْض» همهی زمین را هم میگوید. آخر بعضیها در یکجا آرام میروند، یعنی اگر دوربین پلیس باشد، آرامش میکنند. دوربین نباشد، گاز میدهد. «یَمْشُونَ عَلىَ الْأَرْض» ارض یعنی تمام زمین، نه جلوی چشم پلیس! اگر چراغ قرمز، اگر پلیس ایستاده باشد، میایستد، نایستاده باشد، از چراغ قرمز چهارراه هم رد میشود. بندهی خدا این است که «یَمْشُونَ» نمیگوید: «مَشَوا» یعنی این کارش خوب بوده. «یَمْشُونَ» یعنی همیشه کارش خوب است.
در ادبیات عرب، «یَمْشُونَ» فعل مضارع است. «مشی» ماضی است، «یَمْشُونَ» مضارع است. مضارع برای استمرار است. پس بندهی خدا در کارش استمرار دارد. یعنی همیشه است. اینطور نیست که ترمز کنیم، چرا یواش کردی؟ پلیس ایستاده! باز تند میرود، باز میگوییم چرا یواش شد؟ دوربین است. یعنی اصلاً برنامهاش گردن کلفتی است. اگر یکجا آرام میشود از جریمه است، پس قرآن چه میگوید؟ امتحان هوش، کدام سوره بود؟ فرقان… میگوید: بندهی خوب خدا چند شرط دارد. یکی این است که آرام است. چه خبر است؟ «یَمْشُونَ عَلىَ الْأَرْض هَوناً» هَون هم یعنی با تواضع، آرام است. آرام راه رفت.
۲- خطرات و آسیبهای ناشی از رانندگی نادرست
سالی بیش از بیست هزار نفر و حالا دور و بر بیست هزار نفر، سالی بیست هزار نفر کشته، غیر از ویلچری و تصادفی و زخمی بیست هزار نفر که جنازهشان خاک میشود. سالی بیست هزار تا، کدام جنگهای دنیا سالی بیست هزار تا کشته دارد؟ ما به اندازهی جنگهای دنیا پول و ضرر،
آنوقت اینها مسألهی یک آدم هم نیست که بیست هزار تا آدم، بعضی آدمها، آدمهای کلیدی هم هستند، خیلی ما تلفات میدهیم. حالا من یک حسابی برای شما میآورم که چقدر پول خرج میشود و ایام عید، چه خانوادههایی داغدار میشوند. چقدر آدم یتیم میشود. یتیمها را حساب نمیکنیم. زنهایی که بیوه میشوند. بچههایی که یتیم میشوند. خندهها گریه میشود. «وَ عِبَادُ الرَّحْمَانِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلىَ الْأَرْضِ هَوْنًا» بندهی خدا آرام است.
ما باید احساس کنیم بنده هستیم. اگر بنده هستیم، آرام میشویم. اصلاً یادمان میرود مسلمان هستیم. حدیث داریم «المسلم» کیه؟ مسلمان کسی است که «وَ الْمُسْلِمُ مَنْ سَلِمَ الْمُسْلِمُونَ مِنْ یَدِهِ وَ لِسَانِه» (فقیه/ج۴/ص۳۶۲) مسلمان کسی است که مردم از زبانش و کارهایش در سلامت باشند. آخر این رقم رانندگی جز ایجاد وحشت چیزی نیست. در این جاده چند نفر را ترساندی؟ ترساندن مؤمن، دیشب من یک حدیثی را دیدم، یک صلوات بفرستید. (صلوات حضار)
۳- دوری از آزار و اذیت دیگران در رانندگی
این حدیث را گوش بدهید. «مَنْ نَظَرَ إِلَى مُؤْمِنٍ نَظْرَهً لِیُخِیفَهُ» اگر کسی یک نگاه کند، کسی را بترساند، فقط همینطور با چشمهایش کسی را بترساند، «بِهَا أَخَافَهُ اللَّهُ» (بحارالانوار/ج۷۲/ص۱۵۰) خدا روز قیامت این را میترساند.
حدیث دوم «مَنْ رَوَّعَ مُؤْمِناً بِسُلْطَانٍ لِیُصِیبَ مِنْهُ مَکْرُوهاً» میگوید: ببین میروم مثلاً به رئیس میگویم. اگر یک کسی را بترساند که میروم میگویم. به چه کسی؟ به یک مقام رسمی، آن بنده خدا نمیداند که آن مقام دستش به یک مسؤولی میرسد، میگوید: میروم به قوهی قضاییه میگویم. به اطلاعات میگویم. به چه کسی میگویم؟ به کلانتری میگویم. اگر کسی، کسی را به خاطر یک رئیسی بترساند، اگر به او مشکل هم نرسد، در جهنم است. یعنی اگر موفق هم نشود، فقط ترساندی. «فَهُوَ فِی النَّارِ» جزایش نار است. اما اگر به آن رئیس گفت و آن رئیس هم یک سیلی زد و یک پرونده برایش درست کرد. اگر رسید، میگوید: «فَهُوَ مَعَ فِرْعَوْنَ وَ آلِ فِرْعَوْنَ فِی النَّارِ» (بحارالانوار/ج۷۲/ص۱۴۸) در جهنم کنار فرعون او را میگذارند. یکبار دیگر بگویم. اگر کسی، کسی را تهدید کرد. گفت: برایت یک پرونده درست میکنم. تو را به فلانی ارجاع میدهم. کار تو را به فلان دادگاه میکشانم. به ناحق! آخر بعضیها به حق است که هیچ! اگر کسی، کسی را ترساند که گزارش تهیه میکنم، پدرت را درمیآورم، اگر موفق نشود، جهنمی است. اگر موفق شد و ضربهای وارد شد، جهنم «مَعَ فِرْعَوْنَ وَ آلِ فِرْعَوْنَ» این حدیث را دیشب دیدم.
حدیث دیگر، پیغمبر فرمود: «مَنْ آذَى مُؤْمِناً» خوب این رانندگیها اذیت مؤمن است. «مَنْ آذَى مُؤْمِناً» کسی یک مؤمنی را اذیت کند، «فَقَدْ آذَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فِی عَرْشِه» (وسایلالشیعه/ج۱۶/ص۳۵۶) انگار خدا را در عرش اذیت کرده است. پیغمبر فرمود: «مَنْ آذَى مُؤْمِناً» اگر کسی یک مسلمانی را بترساند، «فَقَدْ آذَانِی» (بحارالانوار/ج۶۴/ص۷۲) و هرکس آنها را اذیت کرده، خدا را اذیت کرده است. و کسی که خدا را اذیت کند، «فَهُوَ مَلْعُونٌ فِی التَّوْرَاهِ وَ الْإِنْجِیلِ وَ الزَّبُورِ وَ الْفُرْقَانِ» (بحارالانوار/ج۶۴/ص۷۲) در تمام کتاب آسمانی، کتاب یهودیها، کتاب مسیحیها، کتاب زبور، قرآن، در همه کتاب آسمانی کسی که کسی را اذیت کند، انگار خدا را اذیت کرده است. این خیلی مهم است.
حالا اگر فقیر باشد، ماشینش شیک است، یک ماشین قراضه دارد، لِک و لِک میکند. یک شعر ما که بچه بودیم در کتابها خوانده بودیم، میگفت: میازار موری که دانه کش است، که جان دارد و جان شیرین خوش است!
تحقیرش میکند، حالا شما پلیسها هم همه نه، اما بعضی از شما ماشین قراضهها را بیشتر تشر میزنید. اگر ماشین بنز بود، بفرمایید کنار! اگر پژو بود، برو کنار! اگر ژیان قراضه بود، بکش کنار! این هم برای پلیسها!
حدیث داریم… البته بعضیها… «من آذى مؤمنا فقیرا بغیر حق» کسی یک فقیر را به خاطر اینکه ماشینش قراضه است. شل میرود. اذیتش کند، «فکأنما هدم مکه عشر مرات» (ارشادالقلوب/ج۱/ص۱۹۴) انگار مکه را ده بار خراب کرده است. مؤمن خیلی آبرو دارد. ما راحت هرکس را میخواهیم میترسانیم، به هرکس بخواهیم تحقیر میکنیم. هر کلمهای را به هرکس بخواهیم نثار میکنیم. کسی به کسی بگوید: آدم احمقی هستی، باید شلاق بخورد. جامعهی ما متأسفانه درونش هم حرف زشت است، هم رانندگی بد هست. برخورد بد هست. تهدید بیجا هست. ژست بیجا هست.
یک حدیث دیگر هم برایتان بخوانم. هرکاری بکنی، خدا با تو میکند. «مَنْ آذَى مُؤْمِناً آذَاهُ اللَّه» (مستدرک/ج۹/ص۱۰۰) «آذی»، «آذی». اذیت کنی، اذیتت میکنم. «مَنْ أَحْزَنَهُ أَحْزَنَهُ اللَّه» (مستدرک/ج۹/ص۱۰۰) حزن، محزون، یعنی غمناک. غمناکش کنی، خدا با هر غصهای که شده تو را غصه میدهد. غصهاش بدهی، غصهات میدهد. «وَ مَنْ نَظَرَ إِلَیْهِ بِنَظْرَهٍ تُخِیفُهُ بِغَیْرِ حَقٍّ أَوْ بِجَفَاءٍ یُخِیفُهُ اللَّه» (مستدرک/ج۹/ص۱۰۰) بترسانی، تو را میترسانند. غصهدارش کنی، غصهدار میشوی. اذیتش کنی، اذیتت میکنند. این چند حدیث را دیشب من از کافی و مستدرک و اینها دیدم.
۴- تندروی در رانندگی، عامل تصادف و ترافیک
برادرها و خواهرها عید مردم را عزا نکنید. هروقت بنا است، برسی، میرسی. خیلی هم سرعت بروی، در ترافیک باشد، چراغ باشد، هرچه در جاده تند رفتی که… یک حدیث داریم که افرادی که تند نماز میخوانند، بیرون میدوند، خدا به آنها میگوید: کجا میروید؟ نماز خواندی یک دعایی بکن. کجا میدوی؟ این فکر میکند بدود به کارش میرسد. نمیداند بدود گیر من است. ما دست خودمان نیست گاز بدهیم. ماشینهای تعلیم رانندگی را دیدهاید؟ ماشینهای تعلیم رانندگی ولو این آقایی که آمده رانندگی یاد بگیرد، گاز و ترمز زیر پایش است. ولی همه کاره هم نیست. گاهی گاز میدهی ولی بغل دستی تو ترمز میکند. شما میدوی به کارهایت برسی، خدا میگوید: نمیگذارم برسی. دو تا چراغ قرمز نگه میدارم، چون حال گرفتی، حالت را میگیرم.
احترام بگذاری، مردم احترام میگذارند. من یک خاطرهای را خیلی قدیم از آیت الله خزعلی شنیدم. آیت الله العظمی بروجردی، کسی بود که همه مراجع فعلی شاگرد او بودند، تقریباً تمام علمای فعلی شاگرد آقای بروجردی بودند. استاد مراجع بود. ایشان بلند شد مشهد رفت، زیارت امام رضا. مسجد گوهرشاد مشهد، آیت الله نهاوندی امام جماعت بود. وقتی میبیند آیت الله بروجردی از قم به مشهد آمده است، به احترام آقای بروجردی، دیگر مسجد نمیآید، مسجد گوهرشاد را به ایشان میدهد. میگوید: شما تا مادامی که مشهد هستید، شما امام جماعت باشید. سجادهاش را به او میدهد. احترام میکند. خوب حقش هم همین بود. قصه تمام میشود و بعداً آقای نهاوندی، توفیقی پیدا میکند از مشهد به کربلا میرود، نجف! آقای بروجردی مشهد آمده بود، ایشان هم کربلا زیارت میرود. به امام جماعت نجف خطاب میشود که سجادهات را به آقای نهاوندی بده. از علمای مشهد است، تا نجف آمده است مثلاً ایشان امام جماعت حرم باشد. بعد میگفت: من این کلمه را در حرم شنیدم. حالا لحنش چطور بوده، سبکش چطور بوده نمیدانم. ولی این کلمه به ایشان القاء شده بوده. جا دادی، جا دادم! یعنی آقای نهاوندی، نصفش را من میگویم، نصفش را شما بگویید. آقای نهاوندی، سجاده ببر مشهد، به آقای بروجردی دادی. من به آیت الله نجف گفتم: سجادهاش را به شما بدهد. جا دادی، جا دادم! «آذی، آذی»، «احزن، احزن»، «یخیف، یخیف» بترسانی، تو را میترسانم. غصهدار کنی، تو را غصهدار میکنم.
«مَنْ حَفَرَ بِئْراً لِأَخِیهِ وَقَعَ فِیهَا» (مستدرک/ج۱۲/ص۱۰۲) اگر چاه بکنی بهر کسی، اول خودت، دوم کسی! این چاه کندن برای کسی «مَنْ حَفَرَ بِئْراً لِأَخِیهِ وَقَعَ فِیهَا» هرکس برای دیگران، مردم آزاری نکنید. این مقدار موعظه است. غیر موعظه هم ما داریم که اگر کسی، کسی را بکشد، چقدر ضامن خون او میشود.
حتی اگر یک مظلومی کشته شد و شما در یک لحظه ایستادی و نگاهش کردی، نگاه به این کار هم گناه است. چرا ساکت شدی؟ باید داد بزنی، نهی از منکر کنی. ولذا حدیث داریم روز قیامت یک قطره خون به لباس انسان میچکد. میبیند یک قطره خون چکید. میگوید: برای چه بود؟ میگوید: یک نفر را به ناحق کشتم، تو در یک قطره شریک هستی. البته بخشیاش برای پلیس و مردم هست. بخشی هم برای وزارت راه است. بخشی هم برای کارخانهای است که ماشین تولید میکنند. این یک مثلث است. جاده، راننده، کارخانه! جاده باید سالم باشد. چون بهترین ماشین و رانندگی، جاده خراب، راننده هم باید درست براند. راننده، جاده، ماشین، ماشینها هم باید ماشین درستی باشد.
۵- توجه به سالم بودن خودرو، هنگام مسافرت
یک خاطره از امام بگویم. امام چهارده سال در نجف تبعید بود. گاهی شب جمعه کربلا میرفت. خوب بین نجف و کربلا یک ساعت راه است. کمتر هم هست. میفرمود: امشب کربلا برویم، یک ماشین خوب تهیه کنید. چند بار که امام فرمود: ماشین خوب، بعضی آقایان دور و بر امام حساس شدند. گفتند: چرا امام در عمرش نمیگوید یک کباب خوب، یک نان خوبی، فرش خوبی، میوهی خوبی، ولی به ماشین میگوید: ماشین خوب. یکبار گفتند: آقا شما در بحث سفارش ماشین میگویی: خوب، ولی چیز دیگر را خوب نمیگویی؟میوه میخواهیم تهیه کنیم، نمیگویی: میوه خوب. گفت: میوه نارس آدم را نمیکشد. نان خالی آدم را نمیکشد. آدم روی گونی بنشیند، جای فرش آدم را نمیکشد. اما ماشین قراضه آدم را میکشد. باید ماشین هم درست باشد.
ساختمان هم همینطور است. یک حدیثی هم شاید برای شما نو باشد. برای من که نو است. کسانی که در بنایی از مصالح بد استفاده میکنند، خداوند به اینها اجر نمیدهد. «لَمْ یُؤْجَر» (کافی/ج۳/ص۲۱) چرا این مصالح غیر استاندارد مصرف کردی؟ میخواهی ساده باشی، لازم نیست قالی کنی. خانهات را موکت کن. اصلاً خانهات را گونی کن، روی گونی بنشین. اما آجرها و سنگ و آهنش، در و پنجرهاش، باید استاندارد باشد. گازش، لولهکشی گازش، لولهکشی آبش، صرفهجویی جا دارد. خیلی وقتها اصلاً صرفهجویی غلط هست. در ساختمان باید دقت کرد.
خدا عمری بدهد من چهل، پنجاه بحث دارم مخصوص نظام مهندسی است، چون سیصد هزار تا مهندس در نظام مهندسی ایران داریم که عضو هستند. من فکر کردم اگر همین سیصد هزار تا بدانند که اسلام راجع به آجر چه میگوید؟ راجه به گچ چه میگوید؟ راجه به رنگ خانه؟ راجع به مساحت خانه، راجع به آشپزخانه، راجع به اتاق پذیرایی، اسلام راجع به فاضلاب، لولهکشی، راجع به برق و آب، راجع به همسایه، راجع به زمینی که در آن بنایی میکنیم. چند صد نکته در قرآن و حدیث من تا به حال پیدا کردم. خودم هم بهت زده شدم و باور نمیکردم، با اینکه من بیش از پنجاه سال است که طلبه هستم، اما هی میفهمم اسلام را نفهمیدم. هرچه میروی عمقی دارد.
حدیث داریم اگر کسی حیوان را اذیت کند، نه خودش را، خودش که انسان است. کسی حیوانش را اذیت کند نه در راه دیدن صله رحم و خواهر و برادر و عمه و خاله و دایی، در راه مکه حیوانش را اذیت کند از اعتبار میافتد. حدیث است. توجه کنید چه میخوانم. امام فرمود: اگر همه حاجیها دوشنبه مکه آمدند. یک حاجی یکشنبه آمد، یک حاجی یک روز زودتر آمد، این امضایش در دادگستری از اعتبار میافتد. میگویند: چرا؟ میگوید: حاجی که زود مکه آمده است، معلوم میشود اسبش را در راه دوانده است. و کسی که اسبش را در راه مکه خسته کند، از عدالت میافتد و امضایش قابل قبول نیست. ما یک چنین حدیثی داریم.
۶- خطر همواره درکمین است
بعضیها هم مغرور هستند. من پایه یک دارم. اگر بنا شد بیافتی، پوست خیار زیر پایت باشد میافتی. حالا من ۱۲۰ کیلو هستم. با ۱۲۰ کیلو بودنت میافتی. این پایه یک باعث میشود که تمکین نکنی. ما تا به حال خوابمان نبرده است. خوب حالا خوابت میبرد. چه دلیلی است که تا حالا خوابمان نبرده است. مثل اینکه بنده بگویم، من ۳۴ سال است در تلویزیون هستم، هنوز دسته گل آب ندادم. ممکن است در همین سخنرانی. یک کسی سیگار که میکشید، برای اینکه کم مصرف کند، این سیگار را سه قسم میکرد. سیگار را روی دستش گذاشته بود، میبرید، همینطور سیگار را سه قسم میکرد و بعد میگذاشت به نی سیگار میکشید. یکبار که سیگار را در دستش گذاشته بود و داشت تیغ میزد، به او گفتند: آقا این تیغ دستت را نبرد. گفت: ما یک عمری است سیگار کشیدیم. تا به حال نبریدهام. تا گفت: نبریدهام! تا «میم» را گفت خون ریخت! یعنی همان لحظهای که فکر میکنی تا حالا نبریدی، همان است. تا حالا تصادف نکردم، حالا تصادف میکنی.
من خوابم بگیرد، کنار میزنم. آخر خواب که نمیگوید: توجه توجه! دارم میآیم! خواب بیاید متوجه نمیشوی. این فکر میکند خواب یک میخ است که به آدم فرو میرود و آدم میفهمد. نه خواب میخ نیست که به آدم فرو برود و آدم بفهمد. خواب مثل یک مویی است که به صورتت بچسبد. آدم نمیفهمد.
«وَ عِبادُ الرَّحْمنِ» بندهی خوب خدا کسی است که آرام رانندگی کند. «یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً» احساس کنیم مقلد هستیم. بالاخره ما مسلمانها مقلد هستیم از مراجع. شما فتوای امام را میدانی؟ تخلف از قوانین نظام جمهوری اسلامی شرعاً حرام است. من نمیدانم اگر عبد هستی، که «عِبادُ الرَّحْمنِ» بندهِ خدا نباید این رقمی… اگر مسلمان هستی، مسلمان کسی است که مردم از دست و زبانش در امان باشند. اگر تقلید میکنی، مرجع تقلیدت میگوید: این کار را نکن.
اصلاً اگر نه عبد هستی، نه مسلمان هستی، نه مقلد مرجع، آدم که هستی. به قیمت تعاونی حساب کن که مشتری شوم! بگو: آقا من حزب اللهی نیستم. مسلمان هم نیستم. اصلاً هیچی… انسان هستی یا نه؟ انسان حق آرامش دارد یا نه؟ تو با این رانندگیات آرامش انسان را بر هم میزنی. گیرم اصلاً یهودی، کسی که مسلمان هم نباشد، وجدان که دارد. آخر این چه رقم حرکتی است که تو میکنی. اگر عبد هستی، «وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذینَ یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً» آرام راه برود. اگر امت پیغمبر هستی، فرمود: مسلمان باید طوری حرکت کند که مردم از دست و زبانش در امان باشند. اگر مقلد مراجع هستی، میگویند: تخلف نکن. اگر یک انسان هستی فقط انسان خالی، انسان هم هستی، حق انسانیت این است که مردم حق دارند با آرامش زندگی کنند و این رقمی آرامش را بر هم میزنی.
حالا اسلام چه دین خوبی است. واقعاً شما که پای تلویزیون نشستید، باور میکردید که اسلام یک آیه برای نحوهی حرکت داشته باشد؟ «وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذینَ یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً» مؤمن، بندهی خدا باید آرام حرکت کند. برای رانندگی هم آیه داشتیم. اسلام برای درختهای خیابان هم آیه دارد. برای جوی آب هم آیه دارد. برای طبقات ساختمان حدیث دارد. برای کارگر، کارگر ساده هم باید یک مهارتی دیده باشد. اگر کسی کارگری را بخواهد که هیچ مهارتی ندارد، فقط کارگر است. این برای رانندگی است.
۷- دوری از بداخلاقی در انندگی
گاهی وقتها در رانندگی به هم حرف زشت میزنند. کلمات بدی به هم رد و بدل میکنند. قرآن میگوید: «وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً»، «اذا» یعنی زمانی که، «خاطَب» یعنی مخاطب، یعنی رو در رو شدید. جاهل هم که میدانیم جاهل است. اگر با آدمهای جاهل روبرو شدید، چرت و پرت گفت، «قالُوا سَلاماً» تا آمد سلام کند، از کنارش رد شو. مگر کور هستی! بگو: سلام علیکم! این آیهی قرآن هست. قرآن میگوید. بنده خوب خدا کسی است که اگر یک… من کورم! پیاده میشود ننهات کور است. بابایت کور است. جد و آبادت کور است. بزن بزن! یک دعوا میشود، بابا حالا گفت: کور است، رد شو. بد کرد گفت، اما شما این جرقه را تبدیل به یک جریان نکن. بعضی از ما یک قاشق ماست گیرمان بیاید، به جای اینکه قورتش بدهیم، میزنیم به همه دیگهای شیر آنها هم ماست میشود. یعنی فتنه درست میکنیم. جرقه را جریانش میکنیم. مؤمن، «وَ إِذا خاطَبَهُمُ».
من عید هم خانهی ایشان نمیروم. چرا؟ ایشان جواب سلام مرا نداد. یا بد داد. یا دعوتم نکرد، یا تحقیرم کرد. آقاجون، آخر عید است. «وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ» جاهل است دیگر… کافر که نشده، روی نادانی یک کلمهی زشتی گفته است. «قالُوا سَلاماً» این آیهی قرآن است. من و تو مسلمان هستیم. با مسالمت رد شو. شتر دیدی، ندیدی!
کسی ظرف آبی را خدمت امام آورد، این ظرف نمیدانم چطور شد به سر امام خورد. امام نشسته بود، ظرف آب خورد و امام یک نگاهش کرد، تا نگاهش کرد، این کسی که آورده بود گفت: «وَ الْکاظِمینَ الْغَیْظ» (آلعمران/۱۳۴) آیهی قرآن است. یعنی غیظت را آرام کن. امام گفت: باشد. بعد از «وَ الْکاظِمینَ الْغَیْظ» این جمله است. «وَ الْعافینَ عَنِ النَّاس» یعنی از مردم عفو کنید، ببخشید. گفت: تو را بخشیدم. «وَ الْکاظِمینَ الْغَیْظَ وَ الْعافینَ عَنِ النَّاسِ وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ» (آلعمران/۱۳۴) خدا نیکوکاران را… برو برای خودت باش. اصلاً نمیخواهد در خانهی ما کار کنی. ظرف آب را در صورت امام زد، امام ناراحت شد، تا نگاهش کرد، گفت: «وَ الْکاظِمینَ الْغَیْظَ» تمام. «وَ الْعافینَ عَنِ النَّاسِ» تو را بخشیدم. «وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ» آزاد! خیلی قشنگ است. یک صلواتی بفرستید. (صلوات حضار)
یک خاطره هست من دههی اول و دوم به نظرم در تلویزیون گفتم. ولی الآن دهه سوم هستیم. آدمها عوض شدند. بعضیها مرا میبینند، اول میگفتند: آقای قرائتی ما پای برنامههای تو بزرگ شدیم. بعد ده، دوازده سال که گذشت، گفت: پدر و مادرم مینشیند. حالا بعضیها میگویند: مادر بزرگم مینشیند. یعنی ما معلوم میشود نسل منقرض هستیم. من یک خاطره میخواهم بگویم. سه، چهار دقیقه طول میکشد. میگویند وقت تمام شد… نمیتوانم بگویم.
آثار سوء تصادف را بگویم. ۱- به جا گذاشتن یتیم. این کلید است. حالا یک یتیم به خاطر نداشتن پدر چه ضربههای اجتماعی، ضربههای روحی و روانی، ضربههای علمی، ضربههای اجتماعی، خیلی… فقط آدم نگوید، یتیم. به جا گذاشتن یتیم. به جا گذاشتن زنهای بیوه. این هم با یک فرهنگی که در ایران است که دو زنه از آدم کشی بدتر است.
یک کسی یکوقت در تلویزیون بود آخوند هم نبود ولی دو تا زن داشت. یک زن گفت: این را خاموش کن. چون این دو تا زن دارد، من تا آخر عمر به حرفهایش گوش نمیدهم. یعنی الآن و حال اینکه من نمیدانم واقعاً اجازه بدهید هرچه زنها گفتند. من این را در دانشگاه تهران گفتم، گفتم: مردها حرف نزنند. فقط خانمهای دانشجو، هرچه گفتید من به رأی شما عمل میکنم. ما اگر یک میلیون زن بیوه داشته باشیم که شوهرش را در اثر تصادف یا طلاق از دست داده است، جوان است و شوهر هم ندارد. پنج راه به شما میگویم. هر کدام را شما رأی دادید، عمل میکنیم، اگر هم رأی ندادید، من هرچه شما گفتید، من امروز میخواهم مقلد خانمها باشم.
۱- یک میلیون زن جوان بیوه به درک! چه کسی رأی میدهد! هیچکس!
۲- پسرها بیایند بیوهها را بگیرند. نه این کار را میکنند، تازه دخترها روی دست میمانند. (خنده حضار) این هم مورد دوم.
۳- بروند گناه کنند. آزادشان کن دیگر. هرکس هر کاری میخواهد بکند. چه کسی رأی میدهد که زنان بیوه به فساد کشیده شوند؟
۴- همه مثل حضرت مریم پاک و معصوم هستند. همه متقی هستند. باسمه تعالی دروغ است.
۵- اگر یک مردی از نظر بدنی، خانه، ماشین، تلفن، توانست دو تا خانواده را اداره کند، اداره کند. اول خانمها گارد گرفتند، بعد گفتم: هرچه شما بگویید. من پنج راه بیشتر به عقلم نرسیده است. گناه کنند. بسوزند و بسازند، به درک! پسرها اینها را بگیرند، نه! مثل حضرت مریم معصوم هستند، هیچ راهی نیست. البته مردهای عیاشی پیدا میشوند، از چند زنی عیاشی میکنند. پیغمبر زنهای متعدد داشت. ولی براساس شهوت نبود. چون آدمی که براساس شهوت است، زن دومی خوشگلتر از اولی است. زن پنجمی خوشگلتر از چهارمی است. پیغمبر اینطور نبود. زنهایی بودند که اصلاً کسی اینها را نمیگرفت. (خنده حضار) شوهر مرده، داغ دیده، چند یتیم، از شوهر اول داشتند. هرکس حرف دارد، بیاید آقا ما دو تا از این زنهای پیغمبر را البته حرام است ولی اصلاً در دنیای خیال ببینیم میتواند تصور کند که یک زن بگیرد که شوهرش مرده است و چهار تا هم یتیم دارد. هیچ شاعری نیست، خود زنهای بیوه مشکل اجتماعی است. یتیم مشکل روانی، اجتماعی و تربیتی است. بودجهای که خرج معلولین، بهزیستی میشود، تقسیم بر تصادفات کردیم با ماشین حساب، هر یک نفر که از دنیا میرود یک میلیارد خرجش است. یعنی هزار میلیون تومان. و معلولینی که ویلچر میشوند بیش از یک میلیارد خرجشان است. چشم مصنوعی، دست مصنوعی، ویلچر، بهزیستی، تأمین اجتماعی، بیمارستان، پرستار، دکتر، اینها را همه روی کاغذ آوردیم، یک نفر، یک میلیارد تومان! حالا خرج دفن و کفنش چند میلیون میشود. یعنی بروند خاکش کنند و یک اشکنه هم بخورد. خرجهای ارزانش چند میلیون میشود؟
امیدوارم که این بحث ما یک اثری روی افراد جامعه بگذارد. بد است سالی بیست هزار نفر کشته در حوادث رانندگی، آخر ما بعضی جاها سرفراز هستیم. بعضی جاها سر ما از خجالت پایین است. ایران در تصادفات سرش پایین است. کشور خودتان است. این هم که دارد میرود برادرت است. خواهرت است. هم وطن تو است. هم شهری تو است.
خدایا تو را به حق محمد و آل محمد همه سفرها را بیخطر بفرما. عقل رانندگی ما را بالا ببر.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»
تاریخ پخش: ۲۹/۱۲/۹۲
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
به مناسبت سفرهای زیادی که در ایام میشود، به تقاضای مقامات پلیس گفتیم بحثی راجع به جاده و راننده و اینها داشته باشیم. دیشب این آیه به ذهنم آمد. که خداوند برای رانندگی چه گفته است؟
قرآن میفرماید: «وَ عِبادُ الرَّحْمنِ» بندگان خوب خدا چه کسانی هستند؟ «الَّذینَ» کسانی هستند که «یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً» یعنی آرام. «وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً» (فرقان/۶۳) اینها را گفتم، حالا میخواهم یک چیزهای دیگر بگویم. تا آنجا که میگوید: «وَ إِذَا مَرُّواْ بِاللَّغْوِ مَرُّواْ کِرَامًا» (فرقان/۷۲) «هَوْناً»، «سَلاماً»، «کِرَامًا» این شیوهی رانندگی در قرآن است.
۱- تواضع در برابر مردم، لازمه بندگی خدا
خوب میگویند: در صدر اسلام که ماشین نبوده است. میگوید: اینطوری بروید. حالا با پا میخواهی بروی. با اسب میخواهی بروی. با شتر میخواهی بروی، مهم نیست، میگوید: راه رفتن تو اینطور باشد. میگوید: بندهی خوب خدا اولش هم گفته، اگر عبد باشد. و اگر بند به رحمت باشد. نگفته عباد الله! گفته: «عباد الرحمن». «عباد» عبد است، یعنی بنده. و آن هم بندهای که میخواهد از رحمت دریافت بگیرد. کسی که بندهی خداست، و در مدار رحمت قرار میگیرد، این اصلاً آرام هست. این گردن کلفتیها در اسب سواری، ماشین سواری، موتور سواری یا هرچه، این پیداست انسان فراموش میکند که بندهی خداست. «یَمْشُونَ عَلىَ الْأَرْضِ هَوْنًا»، «هَون» یعنی باوقار، آرام برویم.
«وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ» گاهی رانندهها بعضیهایشان آخر این دری وریها نشان دهندهی شخصیت است. آدم اگر قدر خودش را بداند، این زبان ارزش دارد. با این زبان حیف است حرفهای بد بزند. کسانی که حرف بد میزنند، عمل بد میکنند، پیداست پوک هستند. آدم پوک حرف بد میزند. مشکی که آب کم دارد، هی لُق لُق لُق میکند. مشک اگر پر شد، آرام است. پول خرد جرق و جرق میکند. اسکناس هیچ حرفی نمیزند. اگر کسی یک لحظه به ساعتش نگاه کرد، این پیداست تازه ساعت خریده است. اینهایی که سبزی هم میخرند، چک میکشند، این پیداست تازه در بانک حساب باز کرده است. دو کیلو کاهو هم خریده است، چک میکشد. اینها نشان دهندهی این است که طرف ظرفیت ندارد.
یک چای پیش یک نفر خورده است، فوری عکس میاندازد، قاب میکند بالای سرش که من پهلوی فلانی چای خوردم، خوب حالا چای خوردن پیش فلانی چه امتیازی دارد؟ اخلاقش را داری؟ حالا گیرم در یک زمانی من کنار ایشان نشستم و یک چای هم خوردم. چیه؟ «عِبادُ الرَّحْمنِ» خودمان را به خدا بچسبانیم، همهی مشکلها حل میشود.
بندهی خدا، اگر انسان بنده باشد و در فضای رحمت خدا هم قرار بگیرد، این «یمشون» برای خودش سبک میشود. یک کسی نزد یک آقایی آمد. گفت: هوا خیلی سرد است. یک دعا به من بده بخوانم، هوا گرم شود. آقا دید به این چه بگوید؟ یک نفر کنار آقا نشسته بود. گفت: آقا اجازه بدهید دعا را من بنویسم. گفت: خوب تو بگو. گفت: مادر، هوا سرد است؟ گفت: بله خیلی سرد است. گفت: شما هفتاد روز صبحها بعد نمازت مثلاً دو تا «قل هو الله» بخوان. نمازت که تمام شد، دو تا «قل هو الله» بخوان. هفتاد روز! گفت: باشد. خوب بالاخره وقتی هفتاد روز از زمستان رفت، عید میشود. (خنده حضار)
میگفت: شب عید فطر دو رکعت نماز دارد. رکعت اول هزار «قل هو الله» رکعت دوم میگوید: چند تا؟ میگوید: دیگر نمیخواهد بپرسی؟ چون در هزار تا میمیری! (خنده حضار) به رکعت دوم نمیرسی.
۲- دوربین های خدا، دقیق تر از دوربین های پلیس
اگر کسی بندهی خدا شد آدم اگر خودش را بنده بداند اینقدر گردن کلفتی نمیکند. این خانم که این رقمی بیرون میآید، این آقایی که این رقمی رانندگی میکند، آن آقایی که این حرفها را میزند، پیداست خدا را فراموش کرده است. احساس نمیکند زیر نظر است. دوربین پلیس را میبیند، دوربین خدا را نمیبیند. ده، دوازده تا دوربین در قرآن داریم. شما از دوربین پلیس میترسی، خوب ده، دوازده دوربین دیگر هم هست. دوربینها را بگویم.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم»، هرچه میخوانم قرآن است. «إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصادِ» (فجر/۱۴) خدا در کمین است. آیهی دیگر «إِنَّنی مَعَکُما أَسْمَعُ وَ أَرى» (طه/۴۶) من با شما هستم. میبینم، حرفهای شما را میشنوم. «أَسْمَعُ وَ أَرى» دیگر چه؟ «وَ اصْنَعِ الْفُلْکَ بِأَعْیُنِنا» (هود/۳۷) پیش چشم ما هستی. نوح کشتیات را بساز. دارم لحظه به لحظه میبینم. «أَ لَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یَرى» (علق/۱۴) نه پوست را میبینم، آخر دوربینها ظاهر را میبینند، باطن را که نمیبینند. قرآن میگوید: «عَلیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ» (آلعمران/۱۱۹) نه فیزیک را میبینم، شیمیاش را میبینم. دوربین ظاهر را میبیند، ولی باطن را نمیبیند. من که یک نگاه به کسی میکنم، خدا میگوید: «أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ رَبِّی وَ أَتُوبُ إِلَیْهِ» خدا میداند میگوید: میدانم تو پشت این نگاه هدفت چیه؟ «یَعْلَمُ خائِنَهَ الْأَعْیُن» (غافر/۱۹) «اَعین» یعنی عین، عین یعنی چشم. خیانت چشم هم میبینم. دوربین فقط نگاه میکند که قرائتی نگاه میکند به این. اما «خائِنَهَ» خیانت را هم میبیند. دیگر دوربین کیه؟
«أَیْدیهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُم» (یس/۶۵) پوست بدن من شاهد است که من چه میکنم. روز قیامت پوست حرف میزند. «وَ قالُوا لِجُلُودِهِم» (فصلت/۲۱) انسان، عربیهایی که میخوانم قرآن است. انسان به پوستش میگوید: چرا علیه من شهادت میدهی؟ خوب وقتی شهادت میدهد، کسی میتواند شهادت بدهد که بداند چه کرده است. آدمی که خبر نداشته باشد، که نمیتواند شهادت بدهد. وقتی میگوید: در قیامت پوست شهادت میدهد. معنایش این است که در دنیا پوست میفهمد. من وقتی در گوش یک مظلوم زدم، همین پوست شهادت میدهد. زمین شهادت میدهد. «إِذا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزالَها» (زلزله/۱) یک آیهاش این است. «یَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبارَها» (زلزله/۴) یعنی زمین خبرهایش را نقل میکند. زمین حرف میزند.
شما امروز یک سیدی برمیداری، ده هزار تا سخنرانی در آن جا میشود. سیدی برای شما حرف میزند. فرشتهها، قرآن بخوانم؟ دوربینهای خدا، «ما یَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلاَّ لَدَیْهِ رَقیبٌ عَتیدٌ» (ق/۱۸) یعنی لب که تکان میدهی، دو فرشته، «نَکْتُبُ ما قَدَّمُوا» (یس/۱۲) هرکاری میکنیم مینویسیم. «نَکْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُم» آثارش را هم مینویسیم. همهی اینها شاهد هستند. «یَوْمَ یَقُومُ الْأَشْهادُ» (غافر/۵۱) اشهاد یعنی همهی شاهدها هستند. زمین شهادت میدهد. زمان شهادت میدهد. اعضاء شهادت میدهند. ائمه اطهار شهادت میدهند. پیغمبر شهادت میدهد. خدا شهادت میدهد. ما مشکلمان این است که یادمان میرود که «عباد الرحمن» بندهی خدا هستیم. تبصره و قانون هم کار ایمان را نمیکند.
۳- توجه به حقوق مردم در رانندگی
اگر ما ایمان داشته باشیم، که این زمین امانت است، این مردم امانت خدا هستند، اصلاً کل هستی، امانت خدا دست ماست. نباید ما این رقم فساد کنیم.
قشنگ مینشینیم چای… در بیابان چه میگویند؟ چای کتری؟ چای آتشی مثلاً، همینطور شاخه را میشکند و به همین راحتی، میشود در زمین مردم رفت؟ میشود شاخه مردم را شکست و چای درست کرد؟ میشود برای اینکه راه ما نزدیک شود از زمین کشاورزی برویم؟
خدا یکی از مراجع را رحمت کند، آیت الله العظمی خوانساری در بازار تهران امام جماعت بود. ایشان در قم مسیری که طی میکرد، یک مسیر همینطور میرفت که کوچههای قدیم قم چطور بود. مثلاً میگفت: این خیابان که شده از این طرف سر میکشد که یک خرده، تقدیر میشود که از راهی برود که قدمهایش در کوچههای قدیمی باشد. میگفت: چون شاه این خانهها را با زور از مردم گرفته و خیابان کرده است. در بازار تهران هم مسیرش به خیابان نمیخورد، از بازار در مسجد حاج فیض الله میآمد نماز میخواند و برمیگشت. مگر ما میتوانیم در خانهی مردم، در زمین مردم، با شاخه درخت مردم، هرطور میخواهیم ماشین را بشوییم. هرطور میخواهیم پارک کنیم؟ هرطور میخواهیم سرعت داشته باشیم. مردم حقوق دارند. به ما گفتند: شما حق نداری آب دهانت را در جوی آب بیاندازی. کسی داشت در آب غسل میکرد. حضرت فرمود: چرا غسل میکنی؟ این آب آشامیدنی است. در آب آشامیدنی شما حق نداری غسل کنی. «لا تفسد علی الناس ماءهم» آب آشامیدنی مردم را خراب نکن.
ما بدانیم که خودمان و همه چیزهایمان امانت است. یک وسواسی، در زمستان دم حوض میایستاد، هی آب میریخت در صورتش، یکی آمد گفت: آقا چه میکنی؟ گفت: وضو میگیرم. گفت: این پوست صورت تو امانت خداست دست تو. اینقدر در این یخبندان این پوست را اذیت نکن. «وَ عِبادُ الرَّحْمنِ» ما مشکلمان این کلمهی اول است.
۴- کار برای خدا، نه ظاهرسازی برای مردم
اگر بدانیم بندهی خدا هستیم، رشوه نمیگیریم. زیر میزی نمیگیریم. زیر میزی را خدا زیر میز ندارد، روی میز و «فَتَکُنْ فی صَخْرَه» (لقمان/۱۶) قرآن بخوانم. میگوید: اگر یک چیزی نه زیر میز، زیر میز که چوب است، مشتش بزنیم بلند میشود. میگوید: اگر زیر سنگها هم رشوه بگیری، صخره یعنی سنگ. یا در اوج آسمانها باشد، یا در عمق زمین باشد، خدا میداند ما چه کردیم؟ ما مشکل اول و آخرمان همین است. «وَ عِبادُ الرَّحْمنِ» این عباد الرحمن درست شود. بندهی خدا هستیم.
بین مسافرها فرق نگذاریم. بین مردم فرق نگذاریم. گاهی وقتها جادههای ما خراب است. چرا؟ برای اینکه میگوییم: مناقصه. خیلی خوب یکی میآید، قیمت ارزان میدهد، جاده را به او میدهیم. میدانی یک آقایی که کمتر گرفت، چه میکند؟ کمش میگذارد. ممکن است کمش بگذارد. نمیخواهیم تهمت بزنیم. بعضیها میگویند: نرخ ارزان. ولی چه… مناقصه.
یک بابایی به بچهاش گفت: هر صفحه از قرآن را حفظ کنی اینقدر به تو میدهیم. این هم رفت سورهی الرحمن را حفظ کرد. چرا؟ برای اینکه سورهی الرحمن دهها آیه میگوید: «فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ» دیگر حفظ کردن ندارد، همه یکی است. آن سورهای را حفظ کرد که هم بگوید: سه صفحه حفظ کردم، هم سه صفحهاش یک صفحه و نیم شود. بچه با بابا، بابا میخواهد پولش را براساس قرآن بدهد، بچه هم این رقمی انجام میدهد. ما مشکلمان عبادالرحمن است.
اگر ایمان ما زیاد شود، این ایمان هم نخاش نماز است. رانندگی با موتور سختتر است و بیشتر است. ایام عید بیشتر است. عرض کردم دور و بر بیست هزار تا حالا یکسال کمتر، یکسال بیشتر، دور و بر بیست هزار کشته ما داریم. هر کشتهای میانگین، سه نفر عائله داشته باشد. میشود شصت هزار تا. زنی، بچهای حالا بعضی از اینها بچه بیشتر، بعضی بچه ندارند، بعضی کمتر دارند. اگر میانگین سه نفر حساب کنیم، شصت هزار نفر. هر کشتهای ده تا خانواده دارد. عمهای، عمویی، دایی، برادری، خواهری، یعنی بیست هزار تا ده تا، دویست هزار خانواده عزادار میشوند. چه خبر است؟ لج و لجبازی است. حالم را گرفت، حالش را بگیرم. میگوید: حالش را نگیر. «قالو سلاما» جملهی بعد. «وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً» نگو حالا که حال مرا گرفت، همین ایام نزدیک بود در یکی از این بزرگراهها، یک نفر مانور داد جلوی یک ماشین گفت: حالم را گرفت، حالش را میگیرم. هیچی لج و لجبازی، ماشین را پرت کرد آن طرف، چند نفر جا در جا مردند، یک عده هم زخمی شدند. لجبازی…
۵- آسیب سنگین حوادث رانندگی در امور خانوادگی
یتیماش را جلسهی قبل گفتیم. بیوهاش را هم گفتیم. معلولش را هم گفتیم. حالا هزینهی فیزیوتراپی، کاردرمانی، اینها همه را باید روی ماشین حساب آورد. یک بروشور درست کنیم و این را به رانندهها بدهیم. چون من که الآن در تلویزیون حرف میزنم، ممکن است الآن این آقا در خیابان باشد. باید پشت فرمان مینشیند یادش بیاوریم. آن لحظهای که پشت ماشین است، یک صفحه بگوییم که: عوارض تصادفات: بیوهها، یتیمها، معلولین، هزینه فیزیوتراپی و کاردرمانی، هزینه توانبخشی، ویلچر، دست مصنوعی، پای مصنوعی، تحت پوشش بهزیستی، کمیته امداد، آثار روانی در خانواده، آثار اجتماعی در خانواده، هزینههای درمان و پزشکی، من اینها را از هلال احمر گرفتم، برخیهایش را هم از خود پلیس. از کار افتادگی و تأمین اجتماعی، از بین رفتن سرمایهی انسانی از چرخ اقتصاد. خوب بیست هزار نفر تولید کننده بودند. آنوقت این بیست هزار نفر زیر خاک رفتند، بیست هزار تولید کننده هستند. هزینههای بیمه درمانی، خودروهای تصادفی، خوب ماشینی که تصادفی است را باید کلی خرجش کنیم که… آسیبهای اجتماعی، بعضیها به بزهکاری کشیده میشوند. کودک خیابانی درست میشود. گدا میشود. هزینههای زندان، دادگاه، کلانتری، هزینههای مراسم، کفن و دفن و خرج و فاتحه و…
حالا اگر این بودجه، بودجههایی که خرج بهزیستی و چشم مصنوعی و دست مصنوعی و اینها میشود. اگر این بودجهها را جمع کنیم، صرف کجا میشود؟ ما بعد از ۳۴ سال هزارها منطقه داریم که جمعیت انبوه هستند و تا چند کیلومتریاش هم مسجد نیست. مسجد نداریم. خیلی جاها درمانگاه نداریم. خیلی جاها زمین ورزش نداریم. خیلی جاها و خیلی جاها… چقدر پول مملکت خرج این کارها میشود و همه هم روی هوس است. حدیث داریم: «أَعْدَى عَدُوِّکَ نَفْسُکَ الَّتِی بَیْنَ جَنْبَیْک» (بحارالانوار/ج۶۷/ص۶۴) بزرگترین دشمن ما این نفس ما است. میخواهم بگویم: من کسی نیستم که از آن، این حال مرا گرفت، من باید حال او را بگیرم. بابا آخرجاده را ناامن کنیم.
۶- نقش پلیس در ایجاد امنیت در جاده ها
به هر حال برادرهای پلیس، کار شما خیلی ارزش دارد. من دیشب فکر میکردم، کجای قرآن به شما میخورد؟ دیدم تمام آیات امنیت به شما میخورد. چون امنیت جاده… شما میدانید وزن امنیت چیه؟ امنیت به اندازهی کل آفرینش ارزش دارد. چطور؟ چون قرآن اول قرآن، صفحهی اول قرآن میگوید: «اعْبُدُوا» (بقره/۲۱) بندهی خدا شوید. میگوییم: چرا «اعْبُدُوا»؟ میگوید: «الَّذی خَلَقَکُم» (بقره/۲۱) شما را خلق کرد. «وَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُم» شما و نیاکانتان را خلق کرد. چون خدا شما را آفرید، «اعْبُدُوا» بندگی کنید. آخر قرآن باز میگوید: «فَلْیَعْبُدُوا» (قریش/۳) باز هم عبادت کنید. میگوییم: دیگر چرا؟ میگوید: «أَطْعَمَهُم مِّن جُوعٍ وَ ءَامَنَهُم مِّنْ خَوْفِ» (قریش/۴) یکجا میگوید: «اعْبُدُوا» ببینید دو تا «اعْبُدُوا» داریم. عبادت برای خلقت. میگوید: «اعْبُدُوا» برای اینکه «خَلَقَکُم» آخر آیه میگوید: عبادت، برای امنیت. «أَطْعَمَهُم مِّن جُوعٍ وَ ءَامَنَهُم مِّنْ خَوْفِ». خیلی مهم است.
خدا هستی را برای بشر آفرید. «خَلَقَ لَکُم» (بقره/۲۹)، «سَخَّرَ لَکُم» (ابراهیم/۳۲)، «مَتاعاً لَکُم» (مائده/۹۶) هستی برای بشر است. بشر هم برای عبادت است. عبادت یا برای این است که خلق کردم، یا برای این است که به شما امنیت دادم.
دیگر چه آیهای به شما میخورد؟ دیدم این آیه هم به پلیس راه میخورد. «سیرُوا فیها» (سبأ/۱۸) سیر کنید در زمین، «لَیالِیَ وَ أَیَّاماً آمِنینَ» (سبأ/۱۸) هم شبها، هم روزها، جادهها در امن است. این آیهی قرآن است. «سیرُوا» یعنی سیر کنید، حرکت کنید، «سیرُوا فیها لَیالِیَ» لیالی یعنی شب، یوم هم یعنی روز. «سیرُوا فیها لَیالِیَ وَ أَیَّاماً آمِنینَ»
مردم عید پیش زن و بچهشان هستند. این پلیس باید در جاده باشد. مصداق این آیه است. «وَ یُؤْثِرُونَ عَلى أَنْفُسِهِم» (حشر/۹) یعنی ایثار میکند از خوابش، از اینکه پیش زن و بچهاش باشد میگذرد، برای امنیت. شما مشمول ایثار هستید. دیگر چه؟ اصلاً جادهای که پلیس درونش است، مسافرها احساس امنیت میکنند. چون آرامش کار خداست. قرآن میگوید: «أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» (رعد/۲۸) یعنی با خدا شما آرامش دارید. شما هم بندهی خدا هستید، و خلیفهی خدا هستید، در جادهها سبب آرامش هستید.
یکوقتی که امام از دنیا رفت همه جا خوردند. چه میشود؟! تا رادیو گفت: مقام معظم رهبری، رهبر شدند، یکباره ایران آرام شد. من آن لحظه گفتم: ببینید وقتی خدا اراده میکند، در یک زمان یک نفر را کار خدایی دستش میدهد. «أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» به رهبری فلان «تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» آرامش پیدا میکنید. در جادهها وقتی پلیس ایستاده، مسافر خاطرش جمع است. میداند هر چند کیلومتری یک پلیس و نظارتی هست. شما عامل نجات هستید. حادثه که دیدید، فوری خبر میکنید. با امکانات خودتان، با ارتباطاتی که پیدا میکنید. بالاخره ایشان افرادی را نجات داده، عامل نجات هستید. قرآن راجع به نجات میدانید چه میگوید؟ میگوید: «وَ مَنْ أَحْیاها فَکَأَنَّما أَحْیَا النَّاسَ جَمیعا» (مائده/۳۲) کسی یک نفر را نجات بدهد، انگار تمام مردم دنیا را نجات داده است.
۷- مبارزه با کار زشت، به دور از تحقیر و توهین
بعد هم حالا یک کسی بد رانندگی میکند نباید گفت: تو بد هستی. باید گفت: شما خوب هستی، عملت بد بود. یک آیه داریم، قرآن میگوید: نوح! به مردم میگفت… هود… میگفت: «إِنِّی لِعَمَلِکُمْ مِنَ الْقالینَ» (شعرا/۱۶۸) «إِنِّی» من، عمل شما را بد میدانم. ممکن است یک کسی آدم خوبی هم باشد. منتهی حالا غفلت است، بد است، نمیشود به او بد گفت. مواظب باشیم اگر یک کسی بد رانندگی میکند، حتی اگر کسی جریمهاش هم میکند، باید احترامش را بگیریم. مجرم هست ولی حق تحقیر نیست. بابا یک عملی، یک کسی زناکار است. میگوید: شلاقش میزنی نباید بگویی: نکبت! بدبخت، خاک بر سرت کنند! شما حق نداری به من بگویی خاک بر سرت کنند. توهین…
یکوقت یک معلم به شاگردش، سر کلاس گفته بود: گوساله! این بچه هم رفته بود به پدرش گفته بود. فردا پدرش مدرسه آمده بود، مدرسهی دخترانه بود. گفتند: کیه؟ گفت: من گاو هستم! (خنده حضار) رفتند گفتند: یک آدم خیلی اتو کشیده، سوپردولوکس، به قول امروزیها با کلاس بالا آمده، میگوییم: جنابعالی، میگوید: من گاو هستم. گفتند: دیوانه است. گفت: نه دیوانه نیست. آمدند گفتند: جنابعالی؟ گفت: من گاو هستم. خود مدیر آمد گفت: جنابعالی؟ گفت: من گاو هستم. گفت: تو دیروز به بچهی من گفتی گوساله. اگر او گوساله است، من گاو هستم.
گاهی افراد جریمه هم می شوند باید با محبت جریمه شوند. اصلاً پول گرفتن روانشناسی میخواهد. وقتی جریمه میکنی، میگویی: آقاجان، من مأمور هستم. این جریمهها به خاطر امنیت جاده است. پولش هم در جیب من نمیرود. دل من میسوزد که تو را جریمه میکنم. این را بگویید و جریمه کنید. مردم توجیه شوند. فرق بین مرجع و شهردار چیه؟ هم مرجع پول مردم را میگیرد. مراجع تقلید، و هم شهرداری. شهرداری را مردم دری وری میگویند و پول میدهند. اما مرجع را دست آقا را هم میبوسند. چون آقا قبلاً حدیث خوانده، آیه خوانده، براساس ایمان و اعتقاد میدهد. شهرداری را مردم میگویند: بابا حالا میخواهم یک واحد روی پشت بامم بسازم و پسرم را داماد کنم. میگوید: پول بده. تراکمش میشود! البته تراکم هم یک حقی دارد. اگر تراکم فروشی بیاندازه باشد، کار شهرداری مثل کار کلیسا است. کلیسا پول میگیرد گناه میفروشد. شهرداری هم پول میگیرد، هوا را میفروشد. تراکم تا یک مقداریاش معقول است. اینکه هرچه، هرکس هرجا را میخواهد، درخت را اره کند، به هر طبقهای، به هر نحوی میخواهد بسازد، آنوقت نتیجهاش این میشود که مقام معظم رهبری میفرماید: من در تهران سیمای شهر اسلامی نمیبینم. شما پشت بام میروی، صبح پشت بام برو ببین چند تا صدای اذان از پشت بام میآمد؟ شهر اسلامی باید مردمش با اذان بیدار شوند. ما فکر میکنیم شهر اسلامی این کاشیهای اصفهان و شاه عباس است. چه کسی گفت: کاشیهای شاه عباس علامت اسلام است؟ شهر اسلامی کاشیهای شاه عباس نیست. شهر اسلامی این است که مردم با اذان از خواب بیدار شوند. میگوید: آخر اذان بگویند: اعصاب آدم خورد میشود. اگر با اذان اعصاب مردم خورد میشود، همه مردم مکه باید دیوانه شده باشند. چون صبح مکه همه مسجدها با بلندگو اذان میگویند. پس باید همه مردم کشورهای دیگر هم دیوانه شده باشند. منتهی قبل از اذان نه، بعد از اذان نه، سحر خوانی و پیش خوانی و مناجات و هیچ کدام، حق ندارد پشت بلندگو باشد. یک اذان با صدای خوب، بدون پسوند و پیشوند. «إِنِّی لِعَمَلِکُمْ مِنَ الْقالینَ» اگر کسی هم جرم دارد به او بگویید که خود شما…
تواضع سه شاخه دارد. ۱- تواضع عملی، «هَوناً» ۲- تواضع زبانی «سلاما» ۳- تواضع عملی «کراما» [ببخشید… ماه رمضان که نیست. من باید بگویم ماه رمضان نیست. چون اگر این کلمه را نمیگفتم، ماه رمضان که نیست، یکوقت تلویزیون همین فیلم را ماه رمضان پخش میکند. میگوید: دیدی؟! قرائتی آب خورد!] (خنده حضار) باید بگویم، یکوقت تلویزیون به سرش میافتد این را ماه رمضان پخش کند. و لذا ما دستمال کاغذیمان را پنهان میکنیم. درمیآوریم پشت پنهان میکنیم، چون اگر جعبهاش را اینجا بگذاریم، میگویند: قرائتی از این کارخانه تبلیغ کرده است. همه چیزی الآن مدیریت میخواهد. حتی مهر نماز! مهر نماز باید چهار گوش باشد. پیش نمازی گفت: سر نماز مهر من گرد بود، گفتم: سبحان ربی الاعلی و بحمده! تا برداشتم مهر گرد بود و سر خورد و رفت. (خنده حضار) من دیدم چه خاکی بر سرم کنم! پیش نماز هستم و الآن هم مهر ندارم. (خنده حضار) از آن وقت تصمیم گرفتند که مهر آخوند باید چهار گوش باشد.
الآن شکم مدیریت دارد. مدیریت شکم، خلبانها دو تا هستند. هواپیماهای مسافربری دو تا خلبان دارد. اگر این کتلت میخورد، او حق ندارد، او باید نان و پنیر بخورد. چون اگر هردو کتلت بخورند و گوشتش فاسد باشد، هردو در یک لحظه حالشان بهم میخورد و هواپیما پایین میافتد. این دو باید تا و نیم تا غذا بخورند که اگر این گوشتش مسموم بود، او سالم باشد.
خدا آقای فلسفی را رحمت کند. میگفت: شما آخوندها معلوم باشد دستمال کاغذیتان در کدام جیبتان است که تا عطسه کردید، فوری چنین کنید. اگر ندانید دستمال کاغذی کجاست، یکبار در سخنرانی عطسه میکنید، آب دهانت به ریشت میریزد، تو دنبال دستمال میگردی و مردم هم حالشان به هم میخورد. چون آب دهان آقا به ریشش افتاده است. باید بدانیم دستمال جیب کجا باشد. مهر نماز… شکم، الآن مشکل ما مشکل مدیریت است. همه چیزی داریم، مدیریتها غلط است. در همه راه هم در ساختمان، در قراردادها، در و در و در و در… وگرنه اگر دانشگاه و آموزش و پرورش ما درست اداره میشد، نباید جوان فلج ما داشته باشیم. جوان داریم لیسانس است و هیچ هنری ندارد. یعنی علمش او را به کار، پژوهشاش او را به یک تخصص، دیپلمش او را به یک مهارت نرسانده است. همینطور یک کلاس میگذارد کوه هیمالیا چند متر است؟ اقیانوس اطلس چند متر است؟ پاکستان چند شهر دارد؟ پایتخت فرانسه کجاست؟ یک سری محفوظات میآید، اینها هیچ کدام نان و آب برای طرف نمیشود. آنوقت جوان میشود هیچی! هیچی ندارد.
جوان رفت داماد شود، گفتند: خانه داری؟ نه. شغل داری؟ نه. مهارت داری؟ نه. معافی داری؟ نه. پس انداز داری؟ نه. ماشین داری؟ نه. گفتند: پس چه داری؟ گفت: من فقط آمادگی دارم! (خنده حضار) این به خاطر اینکه… اگر در پادگانهای ما این سربازها را یک شغلی بدهیم، بروند بالاخره یک کاری کنند، یک پیوند یک درخت را ما سرباز داریم غیر از چای دم کردن هیچ هنری ندارد. اصلاً علت اینکه ساندویچ فروشی زیاد شده چون مردم بیحال هستند. بلد نیستند بپزند. زن و شوهر هردو… گیر هستیم. عروس و داماد یک کیلو لباس بیشتر ندارند. آخر اول زندگیتان است. عروس و داماد جمعاً یک کیلو لباس بیشتر ندارید. با مشت هم میشود چنین کرد. میگوید: نه ماشین لباسشویی! ماشین لباسشویی چند است؟ اینقدر است. پس چه کنیم؟ برویم از بانکها وام بگیریم. وام سود میخواهد، ذلت میخواهد. سود میخواهیم بگیریم ضامن میخواهد، ضامن میخواهد، بله قربان میخواهد. آقا ببخشید من مخلص شما هستم. قربان شما بروم. میشود شما بیایی ضامن شوی؟ بابا حالا یک کیلو لباس را با دست بشوی، سال بعد ماشین بخر. ما گیر هستیم. این مخ مشکل دارد.
ما نیم کیلو سبزی که میخواهیم بخوریم، چهار بار پول گِل کشی میدهیم. مدیریت ما است. یکبار کامیون سبزی را با گلهایش میدان بار میآورد. وقتی میدان بار برد، پول گلها را هم میگیرد. چون سبزی را با گل میآورد. پس یکبار گل کشی از صحرا به میدان. وانت میرود از میدان به مغازهی سبزی فروشی. آن هم گلهایش را میبرد. ما سبزی را با گلهایش به خانه میبریم. پاک میکنیم گلهایش را در سلط زباله میریزیم، شهرداری دوباره گلها را در بیابان میبرد. برای نیم کیلو سبزی، حرکت گِل… هرچه من میگویم، نصفش را شما بگویید. حرکت گِل از صحرا به میدان. ۲- از میدان به مغازه ۳- از مغازه به خانه ۴- از خانه به صحرا. خوب این چه مدیریتی است؟ که نیم کیلو سبزی را باید چهار بار پول گِل کشی بدهیم؟ ما خیلی مشکل داریم. چقدر ساختمان زیادی داریم؟ چقدر اتاق داریم؟ چقدر کتاب زیادی؟ چقدر دارو و درمان زیادی؟ چقدر پیراهن عروسی زیادی؟ چقدر، چقدر چقدر! چرا باید به ما بگویند: در ایران خانه بعد از چهل سال کلنگی میشود. یعنی کل ساختمان پوک فقط زمین را قیمت میگذارند. در دنیا بعد از صد سال میگویند: خانه کلنگی است. یعنی هر چهل سال یکبار تمام خانههای ایران پودر میشود. تمام خانههای ایران قیمتش چقدر است؟ تقسیم بر چهل کنید، سالی چقدر میشود؟ روزی چقدر پول ما آتش میگیرد؟ قرآن میگوید: همه چیز را… «إِنَّ الْإِنْسانَ لَظَلُومٌ کَفَّارٌ» (ابراهیم/۳۴) مشکل در این است. رانندگی خوب کنید، چقدر منابع دارد و این پول اگر خرج شود چه مشکلاتی از ما حل میشود.
۸- در امان بودن مردم از دست و زبان اهل ایمان
در عمل «هَوناً» آرام، اگر سرش را از شیشه بیرون آورد و دری وری گفت، «الْجَهِلُونَ قَالُواْ سَلَامًا» با مسالمت رفتار کن. «بِاللَّغْوِ مَرُّواْ کِرَامًا» خوب مسأله ترساندن هم که در جلسهی قبل گفتم. یک صلوات دیگر هم بفرستید. (صلوات حضار)
عید مردم را عزا نکنیم. به دستورات پلیس گوش بدهیم. حرفی را که جلسهی قبل زدم تکرار میکنم. اگر بندهی خدا هستید، میگوید: بندهی خدا «هَوناً» آرام برو. اگر امت پیغمبر هستید، پیغمبر فرمود: امت من کسی است که مردم از زبان و عملش در امان باشند. این رقمی رانندگی، ایجاد وحشت، مردم در امان نیستند. اگر مقلد مراجع هستیم، مراجع میگویند: تخلف از قوانین خلاف شرع است. اگر هیچی نیستیم، یک آدم هستیم. اصلاً مسلمان هم نیستیم، میگوید: آدم. آدم که هستیم. انسان باید حقوق دیگران را حفظ کند. این رقم رانندگی، استرس به وجود آوردن است. زلزله به وجود آوردن است. دو تا زلزله داریم. یک زلزله برای زمین است. «إِذا زُلْزِلَتِ الْأَرْض» (زلزله/۱) یک زلزله برای درون است. میگوید: «حتی اذا زلزلوا» یعنی از درون وحشت آور است. استرس ایجاد کردن، وحشت ایجاد کردن، غمناک کردن، غصهدار شدن، داغدار کردن، بیوه کردن، بچه یتیم درست کردن، اینها همه ظلم به حقوق بشریت است. بشر یعنی به حقوق ظلم نکنیم. مقلد هستیم به فتوا گوش بدهیم، امت پیغمبر هستیم، مردم از ما راحت باشند. بندهی خدا هستیم، «وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذینَ یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنا» آرام رانندگی کنیم.
به امید روزی که همهی کارهای ما استاندارد باشد.