چهل حدیث ایثار، جهاد و شهادت
(با ابیاتی عرفانی و حماسی)
از مجموعه ی سبک زندگی اسلامی
بسم الله الرحمن الرحیم
۱) قال امیر المؤمنین A: «عِندَ الإیثارِ عَلَى النَّفسِ تَتَبَیَّنُ جَواهِرُ الکُرَماءِ»[۱]
فقط در هنگام ایثار و از خود گذشتگی، جوهره ی اهل کرامت و بزرگواری هویدا میشود.
من همان دم که وضو ساختم از چشمه ی عشق
چار تکبیـر زدم یکسره بر هرچــه که هست
مــی بده تا دهمت آگهــی از سرّ قضــــا
که به روی که شدم عاشق و از بوی که مست
۲) قال امیر المؤمنین A: «الْإِیثَارُ أحْسَنُ الْإِحْسَانِ وَ أعْلَى مَرَاتِبِ الْإِیمَان»[۲]
ایثار و از خود گذشتگی، زیباترین احسان، و بلندترین مراتب ایمان است.
پروانه وش ز آتش هرگز مشو مشوّش
دانند اهل دانش عین بقــا فنــا را
۳) قال امیر المؤمنین A: «الْإِیثَارُ أعْلَى الْمَکَارِمِ»[۳]
ایثار و از خود گذشتگی، بالاترین مکارم و بزرگواریهاست.
زشوق گلشن جان بلبلان چنان مستند
که بی تکلّفی از دام این جهان برهند
۴) قال امیر المؤمنین A: «الْإِیثَارُ أعْلَى الْإِیمَانِ»[۴]
ایثار و از خود گذشتگی، بالاترین ایمان است.
عشق ز اوّل سرکش و خونی بود
تا گریزد هر که بیرونی بود
۵) قال امیر المؤمنین A: «الْإِیثَارُ أعلَى مَراتِبِ الکَرَمِ و أفضَلُ الشِّیَمِ»[۵]
ایثار و از خود گذشتگی، بالاترین مراتب بزرگواری، و برترینِ خصلتهاست.
گر مرد راه عشقی، لاف وجود کم زن
بی دست و پا قدم نه، بی پا و سر قدم زن
۶) قال امیر المؤمنین A:«الْإِیثَارُ أفْضَلُ عِبَادَهٍ وَ أجَلُّ سِیَادَهٍ»[۶]
ایثار و از خود گذشتگی، برترین عبادت، و بزرگترین سیادت و سروری است.
من چه در پای تو ریزم که پسند تو شود
جان و سر را نتوان گفت که مقداری هست
۷) قال امیر المؤمنین A: «أفْضَلُ السَّخَاءِ الْإِیثَارُ»[۷]
برترین سخاوت، ایثار و از خود گذشتگی است.
من و دل گر فنا شویم چه باک
غرض اندر میان سلامت اوست
۸) قال امیر المؤمنین A: «غَایَهُ الْمَکَارِمِ الْإِیثَار»[۸]
نهایت مکارم و بزرگواریها، ایثار و از خود گذشتگی است.
ای کاش جان بخواهد معشوق جانی ما
تا مدّعـی بمـیرد از جـان فشـانـی ما
۹) قالَ موسی علی نبیّنا و آله و علیه السّلام : «یا رَبِّ أرِنى دَرَجاتِ مُحَمَّدٍ واُمَّتِهِ.»
قالَ: «یا موسی إنَّکَ لَن تُطیقَ ذلِکَ ولکِن اُریکَ مَنزِلَهً مِن مَنازِلِهِ جَلیلَهً عَظیمَهً فَضَّلتُهُ بِها عَلَیکَ وعَلی جَمیعِ خَلقی.»
قالَ: فَکَشَفَ لَهُ عَن مَلَکوتِ السَّماءِ فَنَظَرَ إلی مَنزِلَهٍ کادَت تَتلَفُ نَفسُهُ مِن أنوارِها وقُربِها مِنَ اللّهِ عزّ و جلّ
قالَ: «یا رَبِّ بِما ذا بَلَّغتَهُ إلی هذِهِ الکَرامَهِ؟!»
قالَ: «بِخُلُقٍ إختَصَصتُهُ بِهِ مِن بَینِهِم وهُوَ الإِیثارُ. یا موسی لا یَأتینى أحَدٌ مِنهُم قَد عَمِلَ بِهِ وَقتاً مِن عُمُرِهِ إلاَّ استَحیَیتُ مِن مُحاسَبَتِهِ وَبوَّأتُهُ مِن جَنَّتى حَیثُ یَشاءُ.»[۹]
حضرت موسی علی نبیّنا و آله و علیه السّلام عرضه داشت: «ای پروردگار من! درجات حضرت محمّد (G) وامّت او را به من بنمایان.»
خداوند فرمود : «ای موسى! تو تاب دیدن آنها را نداری؛ امّا (فقط) یک منزلت از منزلتهای بزرگ وبا شکوه او را به تو مینمایانم که به واسطه ی همان، او را بر تو وبر تمام آفریدگانم برتری دادم.»
پس خداوند از ملکوت آسمان برای او پرده برداشت و حضرت موسی منزلتی را دید که از (شدّت) پرتوهای آن وقُربش به خداوند، نزدیک بود قالب تهی کند!
عرضه داشت: «پروردگارا! به واسطه ی چه چیز او را به این کرامت رساندى؟!»
فرمود: «به واسطه ی خصلتی که از میان ایشان، آن را به او اختصاص دادم، وآن خصلت، ایثار است. ای موسى! هیچ یک از ایشان نیست که دمی از عمر خویش به این خصلت عمل کرده باشد، مگر آن که از حسابرسی او شرم کنم و در بهشت خود، هر جا که او بخواهد، جایش دهم.»
در طریق عشقبازی امن و آسایش بـلاست
ریش باد آن دل که با زخم تو خواهد مرهمی
۱۰) قال رسول الله G: «مَنْ خَرَجَ مُرَابِطاً فِی سَبِیلِ اللَّهِ تَعَالَى أوْ مُجَاهِداً فَلَهُ بِکُلِّ خُطْوَهٍ سَبْعُمِائَهِ ألْفِ حَسَنَهٍ وَ یُمْحَى عَنْهُ سَبْعُمِائَهِ ألْفِ سَیِّئَهٍ وَ یُرْفَعُ لَهُ سَبْعُمِائَهِ ألْفِ دَرَجَهٍ وَ کَانَ فِی ضَمَانِ اللَّهِ تَعَالَى حَتَّى یَتَوَفَّاهُ بِأیِّ حَتْفٍ کَانَ کَانَ شَهِیداً فَإِنْ رَجَعَ رَجَعَ مَغْفُوراً لَهُ مُسْتَجَاباً دُعَاؤُه»[۱۰]
کسی که برای مرزبانی در راه خداوند متعال، یا جهاد کردن، از خانه خارج شود، پس در ازاء هر قدمی که بر میدارد، هفتصد هزار حسنه برای اوست؛ و هفتصد هزار بدی و سیّئه از او محو میشودکسی که برای مرزبانی در راه خداوند متعال، یا جهاد کردن، از خانه خارج شود، پس در ازاء هر قدمی که بر میدارد، هفتصد هزار حسنه برای اوست؛ و هفتصد هزار بدی و سیّئه از او محو میشود؛ و هفتصد هزار درجه، رتبهاش بالا میرود؛ و تا وقت جان سپردن، در ضمانت و تعهّد خداوند متعال است؛ و هر گونه از دنیا برود، شهید از دنیا رفته است.
و چنان چه زنده از جهاد باز گردد، آمرزیده باز گشته؛ و دعایش مستجاب است.
برو ای زاهد و بر دُرد کشان خرده مگیر
که ندادند جز این تحـفه به ما روز أ لست
آنچـه او ریخت به پیـمانهی ما نوشیدیم
اگر از خمر بهشت است و گر از بادهی مست
۱۱) قال امیر المؤمنین A: «… وَ الْجِهَادُ فِی سَبِیلِهِ فَإِنَّهُ ذِرْوَهُ الْإِسْلَام»[۱۱]
جهاد در راه خدا، حقیقتاً قلّهی اسلام است.
مرحبا ای پیک مشتاقان بگو پیغام دوست
تا کنم جان از سر رغبت فدای نـام دوست
۱۲) قال امیر المؤمنین A: «اَلمُجاهِدونَ تُفَتَّحُ لَهُم أبوابُ السَّماءِ»[۱۲]
اهل جهاد، درهای آسمان به رویشان گشوده میشود.
می رسد آواز عشق هر نفس از چپ و راست
ما به فلـک می رویم عـزم تمـاشا که راست
ما ز فـلـک بـوده ایـم دار مَلَـک بـوده ایـم
زین دو چـرا نگذریـم منـزل مـا کـبریـاست
۱۳) قال امیر المؤمنین A: «إِنَّ الْجِهَادَ بَابٌ فَتَحَهُ اللَّهُ لِخَاصَّهِ أَوْلِیَائِه»[۱۳]
به راستی جهاد، دری است که خداوند برای اولیاء خاصّ خود گشوده است.
تنم از واسطه ی دوری دلـبر بگداخـت
جانم از آتش مهر رخ جانانه بسوخت
۱۴) قال امیر المؤمنین A: «إنّ اللّهَ فَرضَ الجِهادَ وعَظَّمَهُ وجَعلَهُ نَصْرَهُ وناصِرَهُ. واللّهِ ما صَلُحتْ دُنیا ولا دِینٌ إلاّ بهِ»[۱۴]
خداوند جهاد را واجب گردانید وآن را بزرگ داشت ویاری خود ویاور خود قرارش داد. به خدا سوگند کار دنیا ودین جز با جهاد اصلاح نمیشود.
وصال او ز عمر جاودان به
خداوندا مرا آن ده که آن به
به داغ بندگی مردن برین در
به جان او که از ملک جهان به
۱۵) قال رسول الله G: «مَن لَقِىَ اللّهَ بغیرِ أثَرٍ مِن جِهادٍ لَقِىَ اللّهَ وفیهِ ثُلْمَهٌ»[۱۵]
هر کس بدون آن که نشانی از جهاد در خود داشته باشد خدا را دیدار کند، هنگام ملاقات با او، در خود خللی یابد!
عشق آمد و شد چو خونم اندر رگ و پوست
تـا کـرد مـرا تـهـی و پــر کـرد ز دوســت
اجـزای وجـودم همـگـی دوســـت گرفـت
نامی است ز من بر من و باقـی همـه اوســت
۱۶) قال رسول الله G: «إنَّ أبوابَ الجَنّهِ تَحتَ ظِلالِ السُّیُوف»[۱۶]
به راستی درهای بهشت، زیر سایه های شمشیرهاست.
سـر ز مسـتـی بر نـگیـرد تـا بـه صـبـح روز حشـر
هر که چون من در ازل یک جرعه خورد از جام دوست
۱۷) قال رسول الله G: «ذِروَهُ سَنامِ الإسلامِ ألجِهادُ فی سَبیلِ اللَّهِ لا یَنالُهُ إلّا أفضَلُهُم»[۱۷]
قلّهی بلندای اسلام، جهاد در راه خداست، که جز برترینِ مسلمانان بدان نائل نمیشود.
بحری است بحر عشق که هیچش کناره نیست
آنجا جـز آن که جـان بسـپارند چـاره نیست
آن دم که دل به عشـق دهی خـوش دمـی بود
در کار خیـر حاجـت هیـچ استـخـاره نیست
فرصـت شـمر طـریقه ی رنــدی که این نشـان
چـون راه گنـج بر همـه کس آشـکاره نیست
۱۸) قال رسول الله G: «ألسُّیوفُ مَفاتیحُ الجَنَّه»[۱۸]
شمشیرها، کلیدهای بهشت اند.
دلا ز نـور هـدایـت گر آگـهـی یابی
چو شمع خنده زنان ترک سر توانی کرد
۱۹) قال رسول الله G: «لَقِیامُ الرَّجُلِ فِی الصَّفِّ فِی سَبیلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ساعَهً أفضَلُ مِن عِبادَهِ سِتّینَ سَنَهً»[۱۹]
قطعاً اندکزمانی ایستادن مرد در صف جهاد در راه خداوند عزّتمند و صاحب جلال، از شصت سال عبادت برتر است!
خـرّم آن روز کزین منزل ویران بروم
راحت جان طلبم و ز پی جانان بروم
۲۰) قال رسول الله G: «أقرَبُ العَمَلِ إلَى اللَّهِ ألجِهادُ فی سَبیلِ اللَّهِ و لا یُقارِبُهُ شَىءٌ»[۲۰]
آن عملی که مایه ی بیشترین تقرّب به درگاه خداست، جهاد در راه خداست و هیچ چیز، حتّی نزدیک آن نمیشود (چه رسد که بخواهد به پایه ی آن برسد).
در طریق عشقبازی امن و آسایش بلاست
ریش باد آن دل که با درد تو خواهد مرهمی
۲۱) قال رسول الله G: «ما أعْمالُ العِبادِ کُلِّهِم عِند المُجاهِدینَ فى سبیلِ اللّهِ إلاّ کَمِثْلِ خُطّافٍ أخَذَ بمِنْقارِهِ مِن ماءِ البَحرِ»[۲۱]
اعمال همه ی بندگان در مقایسه با ارزش جهاد مجاهدان در راه خدا نیست مگر به اندازه ی مقدار آبی که پرستویی با منقار خود از دریا برداشته است!
صحبت حور نخواهم که بود عین قصور
با خیــال تــو اگـر با دگـری پـردازم
مرغ سان از قفس خاک هـوایـی گشتم
به هوایـی که مگر صیــد کند شهبازم
۲۲) قال رسول الله G: «إنَّ المُؤمِنَ یُجاهِدُ بِسَیفِهِ وَ لِسانِهِ، وَ الَّذى نَفسِى بِیَدِهِ لَکَأنَّما بِوَجهِهِم مِثلُ نَضْحِ النَّبلِ»[۲۲]
به راستی مؤمن با شمشیر وزبان خود جهاد میکند؛ سوگند به آن که جانم در دست اوست، آنان با رویارویی (زبانى) خود، گویی تیر (به دشمن) میزنند.
گر به هر موی، سری بر تن حافظ باشد
همچو زلفـت همـه را در قدمـت اندازم
۲۳) قال رسول الله G: «مَن ماتَ ولَم یَغْزُ ولَم یُحدِّثْ بهِ نَفسَهُ ماتَ علی شُعْبَهٍ مِن نِفاقٍ»[۲۳]
کسی که بمیرد در حالی که جهاد نکرده و آرزوی جهاد هم نداشته، بر شعبه ای از نفاق مرده است.
اهل کام و ناز را در کوی رنـدی راه نیست
رهروی باید جهانسوزی نه خامی بیغمی
۲۴) قال امیر المؤمنین A: «ألْجِهَادُ عِمَادُ الدِّینِ وَ مِنْهَاجُ السُّعَدَاء»[۲۴]
جهاد، ستون دین و راه روشن نیکبختان است.
مژدهی وصل تو کو کز سر جان برخیزم
طـائر قدسـم و از دام جهـان برخیزم
۲۵) قال رسول الله G: «فَوْقَ کُلِّ ذِی بِرٍّ بِرٌّ حَتَّى یُقْتَلَ الرَّجُلُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَإِذَا قُتِلَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَلَیْسَ فَوْقَهُ بِرٌّ»[۲۵]
بر فراز هر کار نیکی، کار نیک دیگری هست، تا این که آدمی در راه خداوند به شهادت رسد؛ که چون در راه خداوند شهید شد، دیگر بر فراز آن، کار نیکی وجود ندارد.
از پای تا سرت همه نور خدا شود
در راه ذوالجــلال چو بی پا و سـر شوی
وجـه خـدا اگر شودت منظر نظـر
زین پس شکّی نماند که صاحب نظر شوی[۲۶]
۲۶) قال امیر المؤمنین A:: «… وَ أنَا أسْألُ اللَّهَ بِسَعَهِ رَحْمَتِهِ وَ عَظِیمِ قُدْرَتِهِ عَلَى إِعْطَاءِ کُلِّ رَغْبَهٍ أنْ یُوَفِّقَنِی وَ إِیَّاکَ لِمَا فِیهِ رِضَاهُ مِنَ الْإِقَامَهِ عَلَى الْعُذْرِ الْوَاضِحِ إِلَیْهِ وَ إِلَى خَلْقِهِ [مِنْ] مَعَ حُسْنِ الثَّنَاءِ فِی الْعِبَادِ وَ جَمِیلِ الْأثَرِ فِی الْبِلَادِ وَ تَمَامِ النِّعْمَهِ وَ تَضْعِیفِ الْکَرَامَهِ وَ أنْ یَخْتِمَ لِی وَ لَکَ بِالسَّعَادَهِ وَ الشَّهَادَه …»[۲۷]
من از خداوند با رحمت فراگیرش، و بزرگى قدرتش بر انجام هر گونه درخواست، مسألت مىنمایم که من و تو را به آنچه رضاى او در آن است ـ از معذور بودن نزد خودش و مخلوقش، به همراه ثناى نیک در بین بندگان، و یادگار زیبا در سرزمینها، و تمام و کمال نعمت و فزونى کرامت ـ توفیق دهد، و پایان زندگى من و تو را سعادت و شهادت قرار دهد.
مرگ اگر مرد است گو نزد من آی
تا در آغوشش بگیرم تنگ تنگ
۲۷) قال امیر المؤمنین علیّ A: «إِنَّ اللَّهَ کَتَبَ الْقَتْلَ عَلَى قَوْمٍ وَ الْمَوْتَ عَلَى آخَرِینَ وَ کُلٌّ آتِیهِ مَنِیَّتُهُ کَمَا کَتَبَ اللَّهُ لَهُ فَطُوبَى لِلْمُجَاهِدِینَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ الْمَقْتُولِینَ فِی طَاعَتِهِ»[۲۸]
به راستی خداوند شهادت را بر قومى و مردن را بر قومى دیگر نوشته و مقرّر داشته است، و هر کسى مرگش آن گونه رسد که خداوند بر او نوشته است. پس خوشا به حال مجاهدان در راه خدا و کشتهشدگان در طریق طاعت او!
بر باد فنا تا ندهی گرد خودی را
هرگز نتوان دید جمال احدی را
۲۸) قال رسول الله G: «وَ الَّذی نَفسی بِیَدِهِ لَوَدَدتُ أنِّی اُقتَلُ فی سَبیلِ اللهِ ثُمَّ اُحیَا ثُمَّ اُقتَلُ ثُمَّ اُحیَا ثُمَّ اُقتَلُ»[۲۹]
سوگند به کسی که جانم به دست اوست، حقیقتاً و شدیداً دوست دارم که در راه خدا کشته شوم، سپس زنده شوم و دوباره کشته شوم، سپس زنده شوم و باز کشته شوم.
جام صهبا به کجا بود و مگر دست که بود
که در این بزم بگردید و دل شیدا برد
۲۹) قال امیر المؤمنین علیّ A: «… إِنِّی لَعَلَى الْحَقِّ وَ إِنِّی لِلشَّهَادَهِ لَمُحِبٌّ»[۳۰]
… به راستی من بر حقّ هستم و حقیقتاً عاشق شهادت میباشم.
قصد جان است طمع در لب جانان کردن
تو مرا بین که در این کار به جان میکوشم
۳۰) قال امیر المؤمنین A: «… إِنَّ الْمَوْتَ طَالِبٌ حَثِیثٌ لَا یَفُوتُهُ الْمُقِیمُ وَ لَا یُعْجِزُهُ الْهَارِبُ إِنَّ أکْرَمَ الْمَوْتِ الْقَتْلُ وَ الَّذِی نَفْسُ ابْنِ أبِی طَالِبٍ بِیَدِهِ لَألْفُ ضَرْبَهٍ بِالسَّیْفِ أهْوَنُ عَلَیَّ مِنْ مِیتَهٍ عَلَى الْفِرَاشِ فِی غَیْرِ طَاعَهِ اللَّه»[۳۱]
به راستی مرگ، خواهندهاى شتابان است که ثابتقدم و فرارى، از چنگش نجات نیابند. حقیقتاً گرامىترین مرگ، شهادت است.
قسم به آن که جان فرزند ابو طالب در اختیار اوست، هزار ضربهی شمشیر بر من آسانتر است تا مرگ در بستر در غیر طاعت خدا.
در مسلخ عشق جز نکو را نکشند
روبه صفتان زشت خو را نکشند
گر عاشـق صادقی ز مردن مهراس
مردار بود هر آن که او را نکشند
۳۱) قال امیر المؤمنین A: «ألْمَوْتُ طَالِبٌ وَ مَطْلُوبٌ حَثِیثٌ لَا یُعْجِزُهُ الْمُقِیمُ وَ لَا یَفُوتُهُ الْهَارِبُ فَأقْدِمُوا وَ لَا تَنْکُلُوا فَإِنَّهُ لَیْسَ عَنِ الْمَوْتِ مَحِیصٌ إِنَّکُمْ إِنْ لَا تُقْتَلُوا تَمُوتُوا وَ الَّذِی نَفْسُ عَلِیٍّ بِیَدِهِ لَألْفُ ضَرْبَهٍ بِالسَّیْفِ عَلَى الرَّأْسِ أیْسَرُ مِنْ مَوْتٍ عَلَى فِرَاش»[۳۲]
مرگ خواهانى است که با شتاب آید، و مطلوبى است که ثابتقدم و فراری، از چنگش نجات نیابند.
پس خود براى آن اقدام کنید و سر باز نزنید زیرا قطعاً از مرگ گریزى نیست. شما اگر کشته نشوید خواهید مرد.
و سوگند به کسی که جان علىّ بدست اوست، هزار ضربت شمشیر بر سر، آسانتر است از مرگ بر بستر.
زنده جاوید کیست کشته ی شمشیر دوست
کآب حیات قلوب در دم شمشیر اوست
گر بشکافی هنوز خاک شهیـدان عشـق
آید از آن کشتگان زمزمهی دوست دوست
۳۲) قال الامام الصادق A: «مَنْ قُتِلَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ لَمْ یُعَرِّفْهُ اللَّهُ شَیْئاً مِنْ سَیِّئَاتِهِ»[۳۳]
هرکس در راه خدا شهید شود، خداوند (در روز قیامت) هیچ یک از گناهان او را به رخش نخواهد کشید.
طائر گلشن قدسم چه دهم شرح فراق
که در این دامـگه حادثه چـون افتادم
۳۳) قال رسول الله G: «مَن لَقِیَ العَدُوَّ فَصَبَرَ حَتَّی یُقتَلَ أو یَغلِبَ لَمْ یُفْتَنْ فِی قَبْرِه»[۳۴]
هر کس با دشمن رو به رو شود و مقاومت کند تا به شهادت برسد یا بر دشمن غلبه کند، در قبرش عذاب ندارد.
من شکسـته ی بـد حال زنـدگی یابم
در آن زمان که به تیغ غمت شوم مقتول
۳۴) قال رسول الله G: «ما مِن أحَدٍ یَدخُلُ الجَنَّهَ یُحِبُّ أن یَرجِعَ اِلَی الدُّنیا و أنَّ لَهُ ما عَلَی الاَرضِ مِن شَیءٍ غَیرَ الشَّهیدِ؛ فَاِنَّهُ یَتَمَنَّی أن یَرجِعَ فَیُقتَلَ عَشرَ مَرّاتٍ لِما یَرَی مِنَ الکَرامَه»[۳۵]
احدی از کسانی که وارد بهشت میشوند دوست ندارد که به دنیا باز گردد و چیزی از آن چه بر روی زمین هست برای او باشد، به جز شهید؛ که آرزو میکند به دنیا باز گردد و ده مرتبه به شهادت برسد؛ به جهت آن کرامتی که میبیند (در پرتو شهادت نصیبش شده است).
بگفتمی که چه ارزد نسیم طرّه ی دوست
گرم به هر سر مویی هزار جان بودی
۳۵) قال الامام السجّاد A: «مَا مِنْ قَطْرَهٍ أحَبَّ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ قَطْرَتَیْنِ قَطْرَهِ دَمٍ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ قَطْرَهِ دَمْعَهٍ فِی سَوَادِ اللَّیْلِ لَا یُرِیدُ بِهَا عَبْدٌ إِلَّا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ»[۳۶]
هیچ قطره اى نزد خداوند دوست داشتنى تر از دو قطره نیست: قطره ی خونى که در راه خدا ریخته شود و قطره ی اشکى که در تاریکى شب ریخته شود در حالی که بنده با آن جز خداوند عزّ و جلّ را نخواهد.
مایه ی خوشدلی آنجاست که دلدار آنجاست
میکنم جهد که خود را مگر آنجا فکنم
۳۶) قال رسول الله G: «أفضَلُ الشُّهَداءِ الذین یُقاتِلُونَ فى الصفِّ الأوَّلِ، فلا یَلفِتُونَ وُجوهَهُم حتّی یُقتَلُوا اُولَئِکَ یَتَلَبَّطُونَ فى الغُرَفِ العُلَی مِنَ الجَنَّهِ، یَضحَکُ إلَیهِم ربُّکَ، فإذا ضَحِکَ رَبُّکَ إلی عَبدٍ فى مَوطِنٍ فلا حِسابَ علَیهِ»[۳۷]
برترین شهیدان، کسانی هستند که در صف مقدّم می جنگند و (از دشمن) روی بر نمیگردانند تا آن که کشته شوند . اینان در بالا خانه های بهشت میآرمند، در حالی که پروردگارشان به روی آنان میخندد؛ وهرگاه پروردگارت در جایی، به بندهای لبخند زند، حسابرسی ندارد.
روز نخست چون دم رندی زدیم و عشق
شرط آن بود که جز ره این شیوه نسپریم
واعظ مکن نصیحت شوریدگان که ما
با خاک کوی دوست به فردوس ننگریم
۳۷) قال الامام زین العابدین A: «… لَهُ الْحَمْد … حَمْداً نَسْعَدُ بِهِ فِی السُّعَدَاءِ مِنْ أوْلِیَائِهِ، وَ نَصِیرُ بِهِ فِی نَظْمِ الشُّهَدَاءِ بِسُیُوفِ أَعْدَائِه …»[۳۸]
… حمد و ستایش فقط برای خداست … حمدى که ما را در میان دوستان و اولیاء سعادتمندش کامروا کند و به زمره ی آنان که به شمشیر دشمنانش به فوز شهادت رسیده اند درآورد. …
گفتم که کی ببخشی بر جان ناتوانم
گفت آن زمان که نبود جان در میانه حائل
۳۸) قال رسول الله G: «مَنْ سَألَ اللَّهَ الشَّهَادَهَ بِصِدْقٍ بَلَّغَهُ اللَّهُ مَنَازِلَ الشُّهَدَاءِ وَ إِنْ مَاتَ عَلَى فِرَاشِهِ»[۳۹]
کسى که با نیّت راست از خداوند درخواست شهادت نماید ،خداوند او را به درجات و مراتب شهداء میرساند گر چه در بستر خانه اش بدرود حیات نماید.
چو ذرّه گر چه حقیرم ببین به دولت عشق
که در هوای رخت چون به مهر پیوستم
چگونه سر ز خجالت بر آورم بر دوست
که خدمتی بسزا بر نیامد از دستم
۳۹) قال رسول الله G: «مَن جُرِحَ فى سَبیلِ اللّهِ جاءَ یَومَ القِیامَهِ رِیحُهُ کَرِیحِ المِسکِ ولَونُهُ لَونُ الزَّعفَرانِ، علَیهِ طابَعُ الشُّهَداءِ، ومَن سَألَ اللّهَ الشهادَهَ مُخلِصاً أعطاهُ اللّهُ أجرَ شَهیدٍ وإن ماتَ علی فِراشِهِ»[۴۰]
هر کس در راه خدا مجروح شود، در روز قیامت بویش همچون بوی مشک باشد ورنگش مانند رنگ زعفران ونشان شهیدان بر اوست.
وهر کس شهادت را خالصانه از خداوند بخواهد، خداوند اجر شهید به وی دهد هر چند در بسترش بمیرد.
آتش به جانش میزنم از شعله های خون خود
هر چند با ققنوسیان خاکستر افتادیم ما
در فنّ جـانبـازی روش از پیــر دیر آموختیم
خود سایه ی کمرنگی از تصویر استادیم ما
۴۰) قال رسول الله G: «مَنْ طَلَبَ الشَّهَادَهَ صَادِقاً اُعْطِیَهَا وَ لَوْ لَمْ تُصِبْهُ»[۴۱]
کسى که با صدق نیّت آرزوى شهادت در راه خدا را داشته باشد، خداوند ثواب شهید را به او عنایت میفرماید گر چه توفیق شهادت را نیابد.
عاشقان را گر در آتش میپسندد لطف دوست
تنگچشمم گر نظر در چشمه ی کوثر کنم
اکسیر عشق:
قال امیر المؤمنین A: «ألقَلبُ المُحِبُّ للّهِ یُحِبُّ کثیراً ألنَّصَبَ للّهِ والقلبُ اللاّهى عنِ اللّهِ یُحِبُّ الرّاحهَ فلا تَظُنُّ ـ یا بنَ آدمَ ـ أنّکَ تُدرِکُ رِفْعَهَ البِرِّ بغَیرِ مَشَقّهٍ فإنَّ الحقَّ ثَقیلٌ مُرٌّ»[۴۲]
دل انسان خدادوست، رنج وسختی در راه خدا را بسیار دوست دارد و دل بی خبر از خدا، راحت طلب است. پس، ای فرزند آدم! گمان مبر که بیرنج وسختی، به مقامِ رفیعِ نیکوکاری دست یابی؛ زیرا که حقّ، سنگین وتلخ است.
به ولای تو که گر بنده ی خویشم خوانی
از سر خواجگی کون و مکان بر خیزم
خیز و بالا بنما ای بت شیرین حرکات
کز سر جان و جهان دستفشان بر خیزم
قال الامام الصادق A: «دَلِیلُ الْحُبِّ إِیْثَارُ الْمَحْبُوبِ عَلَى مَا سِوَاه»[۴۳]
علامت محبّت، برگزیدن و ترجیح دادن محبوب است بر غیر او.
جهان فانی و باقی فدای شاهد و ساقی
که سلطانی عالم را طفیل عشق میبینم
قال رسول الله G: «یَقُولُ اللّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: إذا کانَ الغالِبُ علی العَبدِ ألإشتِغالَ بِى، جَعَلتُ بُغیَتَهُ وَ لَذَّتَهُ فى ذِکرِى، فإذا جَعَلتُ بُغیَتَهُ وَ لَذَّتَهُ فى ذِکرِى عَشِقَنى وَ عَشِقتُهُ، فإذا عَشِقَنى و عَشِقتُهُ رَفَعتُ الحِجابَ فیما بَینى وبَینَهُ، وَ صَیَّرتُ ذلِکَ تَغالُباً علَیهِ، لا یَسهُو إذا سَها النّاسُ، اُولَئِکَ کَلامُهُم کَلامُ الأنبِیاءِ، اُولَئِکَ الأبطالُ حَقّاً.»[۴۴]
خداوند عزّ و جلّ میفرماید : هرگاه یاد من بر بنده ام غالب شود، خواهش وخوشی او را در یاد خود قرار دهم وچون خواهش وخوشی او را در یاد خود قرار دهم، عاشق من شود ومن نیز عاشق او گردم وچون عاشق یکدیگر شدیم، حجاب میان خود و او را بر دارم و عشق خود را بر جان او چیره گردانم، چندان که مانند دیگر مردم دچار سهو و غفلت نمیشود. سخن اینان، سخن پیامبران است. اینان قهرمان واقعی هستند.
بر آن که مرید می و معشوقه و جام است
جز دوست، نعیم دو جهان جمله حرام است
ترک سر و جان گیر پس آنگاه بیاسای
آری سفر عشق همین یک دو سه گام است
چون طالب و مطلوب و طلب هر سه یکی شد
هنگام وصال است و دگر سیر تمام است
هر خواجه که در بندگی عشق کمر بست
کی در طلب ننگ و کجا طالب نام است؟!
و الحمد لله ربّ العالمین و صلّی الله علی محمّد و آله الطاهرین
[۱] غرر الحکم ص۴۵۶
[۲] غرر الحکم ص۹۰
[۳] غرر الحکم ص۵۴
[۴] غرر الحکم ص۵۲
[۵] غرر الحکم ص۷۶
[۶] غرر الحکم ص۶۱
[۷] غرر الحکم ص۱۸۷
[۸] غرر الحکم ص۴۶۹
[۹] میزان الحکمه به نقل از تنبیه الخواطر ج۱ ص۱۷۳
[۱۰] ثواب الاعمال ص۲۹۳
[۱۱] بحار الانوار ج ۷۴ ص۲۹۱
[۱۲] غرر الحکم، حکمت ۷۶۵۹
[۱۳] التهذیب ج۶ ص۱۲۳
[۱۴] وسائل الشیعه ج۱۱ ص۹
[۱۵] میزان الحکمه به نقل از کنز العُمّال ح۱۰۴۹۵
[۱۶] نهج الفصاحه حکمت ۵۷۶
[۱۷] نهج الفصاحه حکمت ۱۶۱۹
[۱۸] نهج الفصاحه حکمت ۱۷۸۷
[۱۹] نهج الفصاحه حکمت ۲۲۵۰
[۲۰] نهج الفصاحه حکمت ۴۲۷
[۲۱] کنز العمّال ح۱۰۶۸۱
[۲۲] الدرّ المنثور ج۶ ص۳۳۵
[۲۳] صحیح مسلم ج۳ ص۱۵۱۷
[۲۴] غرر الحکم ص۷۲
[۲۵] اصول کافی ج۲ ص۳۴۸
[۲۶] در سورهی مبارکهی «الرّحمن» آیهی شریفهی ۲۷ :«وَ یَبْقی وَجْهُ رَبِّکَ ذو الْجَلالِ وَ الْاِکْرامِ» ، عبارت ذو الجلال و الاکرام، وصف «وجه» می باشد.
یعنی وجه ربّ تو دارای جلال و اکرام است.
در احادیث فراوانی حضرات معصومین D فرمودهاند: وجه خدا، ما اهل بیت هستیم. به عنوان نمونه در بحار الانوار ج۲۴ ص۱۹۲ آمده است: وَ قَوْلُهُ [عَزَّ وَ جَلَّ] «وَ یَبْقی وَجْهُ رَبِّکَ ذو الْجَلالِ وَ الْاِکْرامِ» ، قالَ [الامامُ] الصّادِقُ عَلَیْهِ السَّلامُ: نَحْنُ وَجْهُ اللهِ.
و در صفحهی ۳۰۳، امام صادق A فرمودهاند: وَ نَحْنُ وَجْهُ اللهِ؛ قالَ اللهُ تَعالی: «فَاَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللهِ.» ما (اهل بیت) وجه خدا هستیم. خدای تعالی فرمود: پس هر جا روی کنید، آنجا وجه خداست.
بنا بر این حضرات چهارده معصوم D وجه خدا و موصوف به صفت ذو الجلال و الاکرام هستند و به عبارت دیگر آئینهی تمام نمای صفات جلال و جمال الهی میباشند. اللّهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد
[۲۷] آخرین فرازهای نامهی ۵۳ نهج البلاغه (فرمان حکومتی حضرت امیر المؤمنین علیّ A خطاب به جناب مالک اشتر سلام الله علیه)
[۲۸] وقعه صفّین ص۱۱۱
[۲۹] کنز العُمّال ج۴ ح۱۰۵۶۴
[۳۰] بحار الانوار ج۳۳ ص۵۷۳
[۳۱] نهج البلاغه خطبهی ۱۲۳
[۳۲] الارشاد ج۱ ص۲۳۸
[۳۳] کافی ج۵ ص۵۴
[۳۴] کنز العمّال ح۱۰۶۶۲
[۳۵] میزان الحکمه به نقل از صحیح مسلم ج۳ ص۱۴۹۸
[۳۶] الخصال ج۱ ص۵۰
[۳۷] میزان الحکمه به نقل از کنز العمّال ح۱۱۱۲۰
[۳۸] صحیفهی سجّادیّه A دعای اوّل
[۳۹] بحار الانوار ج۶۷ ص۲۰۱
[۴۰] میزان الحکمه به نقل از کنز العمّال ح۱۱۱۴۴
[۴۱] بحار الانوار ج۶۷ ص۲۰۱
[۴۲] تنبیه الخواطر ج۲ ص۸۷
[۴۳] بحار الانوار ج۶۷ ص۲۲
[۴۴] کنز العمّال ح۱۸۷۲