اعدام کنید که در اعدام زندگی و حیات است!
اخیراً در مورد حکم عادلانه اعدام چند نفر سارق مسلح ترند و هشتک اعدام نکنید از طرف به اصطلاح هنرمندان، سلبریتی ها، منافقین و دشمنان نظام اسلامی شایع شده است درحالیکه ازنظر اسلام و در واقع در اعدام اینگونه افراد زندگی و حیات وجود دارد.
قصاص چگونه مایه حیات و زندگی است؟
در قرآن کریم درباره حکم قصاص قاتل را مایه حیات برای جامعه معرفی میکند و میفرماید: (وَ لَکمْ فِی الْقِصَاصِ حَیاهٌ یا أُولِی الأَلْبَابِ لَعَلَّکمْ تَتَّقُونَ).[۱] «و برای شما در قصاص، حیات و زندگی است، ای صاحبان خرد! شاید شما تقوا را پیشه کنید».
در اینجا این سؤال مطرح است، چگونه کشتن قاتل، مایه حیات و زندگی برای جامعه است، درحالیکه با قتل او، یک نیرو را از جامعه کم میشود و زندگی انسان دیگری نیز پایان میپذیرد.
پاسخ:
اهمیت جان انسانها در قرآن
پیش از آنکه به پاسخ این سؤال بپردازیم، موضع قرآن را نسبت به حفظ و اهمیت نفوس محترمه یادآور شویم:
- قرآن مجید، قتل یک انسان را بدون اینکه کسی را کشته یا فسادی درروی زمین انجام داده باشد، معادل با قتل همه انسانها میداند، آنجا که میفرماید: (مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَیرِ نَفْس أَوْ فَسَاد فِی الأَرْضِ فَکأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعًا).[۲]
«هرکس انسانی را بدون ارتکاب قتل یا فساد درروی زمین از سوی او بکشد گویا همه انسانها را کشته است».
آنگاه در ذیل آیه، کمک به حیات انسانی را چنین معرفی میکند: (وَمَنْ أَحْیاهَا فَکأَنَّمَا أَحْیا النَّاسَ جَمِیعًا).[۳] «هرکس انسانی را از مرگ رهایی بخشد، گویا همه مردم را زنده کرده است».
- برای جلوگیری از هر نوع خون ریزی، کیفری را در سرای دیگر معرفی میکند که برای انسانهای عاقل بازدارنده است، چنانکه میفرماید: (وَمَنْ یقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّدًا فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِدًا فیها وَغَضِبَ اللهُ عَلَیهِ وَلَعَنَهُ وَأَعَدَّ لَهُ عَذَابًا عَظِیماً).[۴] «هرکس فرد باایمانی را از روی عمد بکشد مجازات او دوزخ است که جاودانه در آن میماند و خداوند بر او غضب میکند و او را از رحمتش دور میسازد و عذاب دردناکی برای او آماده ساخته است».
- قرآن، برای بازدارندگی از این گناه، برای ولی مقتول اجازه قصاص داده است بهشرط اینکه از حدّ تجاوز نکند، چنانکه میفرماید: (وَلاَ تَقْتُلُوا النَّفْسَ آلتی حَرَّمَ اللهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ وَمَنْ قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِیهِ سُلْطَانًا فَلاَ یسْرِفْ فِی الْقَتْلِ إِنَّهُ کانَ مَنْصُورًا).[۵] «کسی را که خداوند جانش را محترم شمرده نکشید جز به حق و آن کس که مظلوم کشته شده، برای ولی او اختیار و حق قصاص قرار دادهایم، اما در قتل اسراف نکند، چراکه او موردحمایت است».
این آیات، حاکی از آن است که آیین اسلام، نسبت به خون انسان اهمیت بیشتری داده و جز در دو مورد، اجازه قتل نداده است و آن اینکه، انسان مفسد باشد و یا انسان بیگناهی را بکشد.
فلسفه قصاص
آیه ۱۷۹ سوره بقره با یک عبارت کوتاه و بسیار پر معنا، پاسخ بسیاری از سؤالات را در زمینه مسئله قصاص بازگو میکند.
این آیه که از ده کلمه ترکیب شده، و در نهایت فصاحت و بلاغت است، به خوبی نشان میدهد که قصاص اسلامی بههیچوجه جنبه انتقامجویی ندارد بلکه دریچهای است بهسوی حیات و زندگی انسانها.[۶]
از یکسو ضامن حیات جامعه است، زیرا
اگر حکم قصاص وجود نداشت و افراد سنگدل احساس امنیت میکردند جان مردم بیگناه به خطر میافتاد همانگونه که در کشورهایی که حکم قصاص بهکلی لغو شده آمار قتل و جنایت بهسرعت بالا رفته است.
از سوی دیگر مایه حیات قاتل است چراکه او را از فکر آدم کشی تا حد زیادی بازمیدارد و کنترل میکند.
از سوی سوم به خاطر لزوم تساوی و برابری، جلو قتلهای پیدرپی را میگیرد و به سنتهای جاهلی که گاه یک قتل مایه چند قتل و آن نیز بهنوبه خود مایه قتلهای بیشتری میشد پایان میدهد، و از این راه نیز مایه حیات جامعه است. و با توجه به اینکه حکم قصاص مشروط به عدم عفو است دریچه دیگری نیز به حیات و زندگی گشوده میشود.[۷]
قصاص قتل را کم میکند
امیر مؤمنان (علیهالسلام) در یکی از خطبههای خود، فلسفه قصاص را چنین معرفی میکند: «وَالْقِصَاصَ حَقْناً لِلدِّمَاءِ».[۸] «تشریع قصاص برای صیانت از خونریزی است».
زیرا انسانی که قاصد قتل کسی باشد، آنگاه که متوجه شود، در برابر عملش قصاص میشود، ۹۰% از نیت خود برمیگردد.
قصاص انتقام را کم میکند
نکته دیگر اینکه اگر قصاص نبود بجای یک قتل قتلهای زیادی صورت میگرفت، بنابراین قصاص انتقام را محدود میکند و از قتلهای پیدرپی جلوگیری میکند.
در تفسیر اهلبیت علیهمالسلام از علی بن ابراهیم (رحمه الله علیه) در تفسیر آیه قصاص آمده است که: «یَعْنِی لَوْلَا الْقِصَاصُ لَقَتَلَ بَعْضُکُمْ بَعْضاً. اگر قصاص نبود، بعضی از شما یکدیگر را به قتل میرساندید.»[۹]
در روایت دیگری از امیرالمؤمنین علیهالسلام نقل شده است که فرمود: «قُلْتُ أَرْبَعاً أَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَی تَصْدِیقِی بِهَا فِی کِتَابِهِ … قُلْتُ الْقَتْلُ یُقِلُّ الْقَتْلَ فَأَنْزَلَ اللَّهُ وَ لَکُمْ فِی الْقِصاصِ حَیاهٌ؛ چهار سخن گفتم که خدای تعالی، راستی و درستگویی مرا در کتاب خود (قرآن عظیم) تصدیق کرد» … گفتم: «کُشتن [به حق و درستی] کُشتن [به ناحقّ و نادرستی] را کم میگرداند». پس خدا این تعبیر را نازل فرمود: وَ لَکُمْ فِی الْقِصاصِ حَیاهٌ[۱۰]
هم قاتل زنده میماند هم مقتول
مطلب فوق را حضرت امام سجاد علیهالسلام با تعبیر زیبایی بیان فرمودهاند: «لَکُمْ یَا أُمَّهًَْ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله) فِی الْقِصَاصِ حَیَاهٌ لِأَنَّ مَنْ هَمَّ بِالْقَتْلِ فَعَرَفَ أَنَّهُ یُقْتَصُّ مِنْهُ فَکَفَّ لِذَلِکَ عَنِ الْقَتْلِ کَانَ حَیَاهًْ لِلَّذِی کَانَ هَمَّ بِقَتْلِهِ وَ حَیَاهًْ لِهَذَا الْجَانِی الَّذِی أَرَادَ أَنْ یَقْتُلَ وَ حَیَاهًْ لِغَیْرِهِمَا مِنَ النَّاسِ إِذَا عَلِمُوا أَنَّ الْقِصَاصَ وَاجِبٌ لَا یَجْسُرُونَ عَلَی الْقَتْلِ مَخَافَهًَْ الْقِصَاصِ؛ ای امّت محمّد (! برای شما در قصاص، حیات (زندگانی) است. اگر کسی بخواهد شخصی را بکُشد و [درعینحال] بداند که از او قصاص میکنند، این کار را نخواهد کرد. پس قصاص در اینجا موجب میشود که هم مقتول و هم قاتل زنده بمانند. بنابراین هرگاه بدانند قصاص هست، جرأت کُشتن نخواهند یافت؛ چون میترسند آنها را هم بکشند.[۱۱]
شبهات قصاص
تا اینجا، بهعنوان مقدمه، موضع قرآن نسبت به ارزش نفوس، روشن شد، اکنون به شبهاتی که پیرامون این تشریع نورانی مطرح شده است، پاسخ میگوییم:
۱. قصاص، تکرار جرمی است که قاتل مرتکب شده است.
یک انسان سنگدل، اگر فردی را کشته است، نیرویی را از جامعه کم کرده است. کشتن او بهعنوان قصاص، تکرار همان جرم، یعنی کم کردن یک نیرو از جامعه است؟
پاسخ:
معترض به مسئله قصاص از دیده فردی نگریسته، و لذا قصاص را کاهش نیرویی از جامعه قلمداد میکند و آن را تکرار جرم میداند، درحالیکه اگر به مسئله قصاص از دیده مصالح اجتماعی بنگریم، عمل قصاص بسان بریدن عضو فاسد از یک بدن سرطانی است که چهبسا طبیب، بریدن عضوی را برای حفظ اعضای دیگر تجویز میکند. تو گویی جامعه به سان بدن یک انسان است که یک عضو آن به فساد گراید و حفظ آن، نه تنها مفید نخواهد بود، بلکه جرم او گسترش پیدا میکند، نتیجه اینکه، تشریع قصاص قانون زیبایی است که دیگران را از ارتکاب این جرم بازمیدارد.
بنابراین از بین بردن افراد مزاحم و خطرناک گاه بهترین وسیله برای رشد و تکامل اجتماع است، و چون در اینگونه موارد مسئله قصاص ضامن حیات و ادامه بقا میباشد شاید ازاینرو قصاص بهعنوان غریزه در نهاد انسان گذارده شده است. نظام طب، کشاورزی، دامداری همه و همه روی این اصل عقلی (حذف موجود خطرناک و مزاحم) بنا شده زیرا میبینیم به خاطر حفظ بدن، عضو فاسد را قطع میکنند، و یا به خاطر نمو گیاه شاخههای مضر و مزاحم را میبرند، کسانی که کشتن قاتل را فقدان فرد دیگری میدانند تنها دید انفرادی دارند، اگر صلاح اجتماع را در نظر بگیرند و بدانند اجرای قصاص چه نقشی در حفاظت و تربیت سایر افراد دارد در گفتار خود تجدید نظر میکنند.
۲. قصاص با رأفت و رحمت سازگار نیست.
مسلمانان از پیامبر (صلی الله علیه وآله) نقل میکنند که فرمود: «من لا یرحَم لا یرحَم»، «آن کس که رحم نکند، مورد رحمت قرار نمیگیرد»، بنابراین کشتن قاتل بر خلاف رأفت انسانی است.
پاسخ:
معترض تصور کرده است که رأفت در همه جا محبوب و زیباست، درحالیکه رأفت بر چنین انسان جانی، نوعی ستم بر جامعه است، که دست او را در ادامه جنایت، باز میگذارد و در حقیقت ترحم بر چنین فردی به سان ترحم بر گرگی است که بر گله حملهور شده است و به قول سعدی
ترحّم بر پلنگ تیزدندان *** ستمکاری بود بر گوسفندان
۳. قصاص نوعی انتقامجویی است و این کار مذمومی است.
معمولاً ولی دم بهعنوان انتقام از جانی دست به قصاص میزند، درحالیکه انتقام چیز خوبی نیست. این صفت ناپسند را باید با تربیت صحیح از میان مردم برداشت
پاسخ:
ممکن است حسّ انتقام در ولی دم به وجود آید، امّا تشریع قانون قصاص از حفظ نظم و امنیت سرچشمه میگیرد. خدایی که این قانون را تصویب کرده است منزه از روح انتقام است، بلکه او برای صیانت جامعه از گسترش این بیماری، چنین قانونی را تشریع کرده است.
اصولاً تشریع قصاص هیچگونه ارتباطی با مسئله انتقامجویی ندارد، زیرا انتقام به معنی فرونشاندن آتش غضب به خاطر یک مسئله شخصی است، درحالیکه قصاص بهمنظور پیشگیری از تکرار ظلم و ستم بر اجتماع است و هدف آن عدالتخواهی و حمایت از سایر افراد بیگناه میباشد.
۴. فرد جانی بیمار است، باید او را معالجه کرد
گاهی تصور میشود که همه جانیان به خاطر بیماری روانی دست به قتل میزنند، و باید قاتل را در بیمارستانی معالجه کرد نه اینکه او را به چوبه دار بست.
پاسخ:
در بعضی موارد این سخن صحیح است و اسلام هم در چنین صورتهایی برای قاتل دیوانه یا مثل آن حکم قصاص نیاورده است، اما نمیتوان مریض بودن قاتل را بهعنوان یک قانون و راه عذر عرضه داشت، زیرا فسادی که این طرح به بار میآورد و جرئتی که به جنایتکاران اجتماع میدهد برای هیچکس قابلتردید نیست، و اگر این استدلال در مورد قاتل صحیح باشد در مورد تمام متجاوزان و کسانی که به حقوق دیگران تعدی میکنند نیز باید صحیح باشد، زیرا آدمی که دارای سلامت کامل عقل است هرگز به دیگران تجاوز نمیکند، و بهاینترتیب تمام قوانین جزائی را باید از میان برداشت، و همه متعدیان و متجاوزان را بهجای زندان و مجازات به بیمارستانهای روانی روانه کرد.
بنابراین آنچه در این اعتراض آمده است، یک اندیشه خام و دور از حقیقت است. بررسی پروندههای جنایتکاران، حاکی از آن است که آنان برای به دست آوردن مقام یا ثروت زیاد، دست به جنایت میزنند. آیا آن کس که برای سرقت از بانکها گروهی از مأمور و غیره را به خاک و خون میکشد، بیمار است؟! یا اینکه به دنبال ثروت هنگفتی است که در یکلحظه به دست آورد؟
۵. بازدارندگی جانی، با اعمال شاقه امکان پذیر است.
معترض میگوید: برای بازدارندگی جانی از تکرار عمل، داروی منحصر به فرد این است که او را مجبور به اعمال شاقه کنیم یا اینکه او را مادام العمر زندانی کنیم.
پاسخ:
مقصود از اعمال شاقه چیست؟ یعنی او را وادار کنیم که سنگ به بالای کوه ببرد یا مانند کارگران، کار کند؟ اوّلی امکان پذیر نیست و دومی مایه اختلاط او با جامعه است که دیگران را هم آلوده میکند. امّا زندانی کردن نیز اثر مطلوبی ندارد، چهبسا زندان برای آنان آموزشگاهی برای جنایتهای بزرگتر و راه گریز از قانون میشود.
در پایان، یادآور میشویم: کسانی که مدعی القای قانون قصاص هستند، در واقع میخواهند چراغ سبزی به مجرمان نشان بدهند، و لذا جنایتها روز به روز افزایش پیدا میکند.
۶. قصاص حکمی قدیمی است و جوابگوی نیاز امروزه نیست!
مسائلی که مربوط به نظام اجتماعی است باید دوش به دوش اجتماع رشد کند، بنابراین قانونی که در هزار و چهارصد سال پیش از این پیاده میشده نباید در اجتماع امروز عملی شود!
پاسخ:
ادعای مزبور در برابر توسعه وحشتناک جنایات در دنیای امروز و آمار کشتارهای میدانهای نبرد و غیر آن ادعای بی ارزشی است، و به خیالبافی شبیهتر است، و به فرض که چنین دنیایی به وجود آمد، با توجه به اینکه اسلام قانون عفو را در کنار قصاص گذارده و هرگز قصاص را راه منحصر معرفی نکرده است، مسلماً در چنان محیطی خود مردم ترجیح خواهند داد که قاتل را عفو کنند، اما در دنیای کنونی که جنایاتش تحت لفافههای گوناگون قطعاً از گذشته بیشتر و وحشیانهتر است حذف این قانون جز اینکه دامنه جنایات را گسترش دهد اثری ندارد.
۷. چرا از مجازات زندان بجای قتل و قصاص استفاده نمیشود؟
آیا بهتر نیست بهجای قصاص، قاتلان را زندانی کنیم و با کار اجباری از وجود آنها به نفع اجتماع استفاده نماییم با این عمل هم اجتماع از شر آنان محفوظ میماند، و هم از وجود آنها حتیالمقدور استفاده میشود.
پاسخ: هدف از قصاص همانطور که قرآن تصریح میکند حفظ حیات عمومی اجتماع و پیشگیری از تکرار قتل و جنایات است، مسلماً زندان نمیتواند اثر قابلتوجهی داشته باشد، و به همین دلیل در کشورهایی که حکم اعدام لغو شده در مدت کوتاهی آمار قتل و جنایت فزونی گرفته، بهخصوص اگر حکم زندانی افراد- طبق معمول- در معرض بخشودگی باشد که در این صورت جنایتکاران با فکری آسودهتر و خیالی راحتتر دست به جنایت میزنند.
چرا مرد جنایتکار به خاطر کشتن زن قصاص نمیشود؟
پاسخ: مفهوم آیه این نیست که مرد نباید در برابر زن قصاص شود بلکه همانطور که در فقه اسلامی مشروحاً بیان شده اولیای زن مقتول میتوانند مرد جنایتکار را به قصاص برسانند به شرط آنکه نصف مبلغ دیه را بپردازند. بهعبارتدیگر: منظور از عدم قصاص مرد در برابر قتل زن، قصاص بدون قید و شرط است ولی با پرداخت نصف دیه، کشتن او جایز است. و پرداخت مبلغ مزبور برای اجرای قصاص نه به خاطر این است که زن از مرتبه انسانیت دورتر است و یا خون او کمرنگتر از خون مرد است، این توهمی است کاملاً بیجا و غیرمنطقی که شاید لفظ و تعبیر «خونبها» ریشه این توهم شده است، پرداخت نصف دیه تنها به خاطر جبران خسارتی است که از قصاص گرفتن از مرد متوجه خانواده او میشود. توضیح اینکه: مردان غالباً در خانواده عضو مؤثر اقتصادی هستند و مخارج خانواده را متحمل میشوند و با فعالیتهای اقتصادی خود چرخ زندگی خانواده را به گردش در میآورند، بنابراین تفاوت میان از بین رفتن مرد و زن ازنظر اقتصادی و جنبههای مالی بر کسی پوشیده نیست که اگر این تفاوت مراعات نشود خسارت بی دلیلی به بازماندگان مرد مقتول و فرزندان بیگناه او وارد میشود، لذا اسلام با قانون پرداخت نصف مبلغ در مورد قصاص مرد رعایت حقوق همه افراد را کرده و از این خلأ اقتصادی و ضربه نابخشودنی، که به یک خانواده میخورد جلوگیری نموده است اسلام هرگز اجازه نمیدهد که به بهانه لفظ «تساوی» حقوق افراد دیگری مانند فرزندان شخصی که مورد قصاص قرار گرفته پایمال گردد. البته ممکن است زنانی برای خانواده خود، نانآور تر از مردان باشند، ولی میدانیم احکام و قوانین بر محور افراد دور نمیزند بلکه کل مردان را با کل زنان باید سنجید.
منابع:
خبرگزاری ابنا- آیت الله جعفر سبحانی
[۱]. بقره:۱۷۹.
[۲]. مائده:۳۲.
[۳]. مائده:۳۲.
[۴]. نساء:۹۳.
[۵]. اسراء:۳۳.
[۶]. طباطبایی، محمد حسین، ۱۲۸۱ – ۱۳۶۰، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۴۳۳.
[۷]. حویزی، عبد علی بن جمعه، ۱۱۱۲ق، تفسیرنورالثقلین، ج۱، ص۱۵۸. ، قمی، علی بن ابراهیم، ۳۲۹ق، تفسیرالقمی، ج۱، ص۶۵. ، فخر رازی، محمد بن عمر، ۵۴۴ – ۶۰۶ق، التفسیرالکبیر، ج۵، ص۲۲۹.
[۸]. نهجالبلاغه، کلمات قصار، شماره ۲۵۲.
[۹]. تفسیر اهلبیت علیهمالسلام ج ۱، ص ۸۳۰ القمی، ج ۱، ص ۶۵/ البرهان
[۱۰]. تفسیر اهلبیت علیهمالسلام ج ۱، ص ۸۳۰ بحارالانوار، ج ۱، ص ۱۶۵/ مستدرک الوسایل، ج ۱۸، ص ۲۶۰/ الأمالی للطوسی، ص ۴۹۴/ نورالثقلین
[۱۱]. تفسیر اهلبیت علیهمالسلام ج ۱، ص ۸۳۰ بحارالانوار، ج ۶۹، ص ۲۲۰/ الإمام العسکری، ص ۵۹۵؛ فیه: «یجرءون» بدلٌ «یجسرون»/ الاحتجاج، ج ۲، ص ۳۱۹/ البرهان/ نورالثقلین/ وسایل الشیعه، ج ۲۹، ص ۵۴؛ فیه: «یا أمّهًْ محمد» محذوفٌ
خلاصه تر مینوشتید تا تو شبکه اجتماعی پخش کنیم
سلام علیکم
می توانستید خلاصه آن را پخش کنید
این هم خلاصه:
چرا در اسلام برای جرمهایی مثل قتل، افساد فی الارض و … حکم اعدام وجود دارد؟
اگر حکم اعدام وجود نداشت و افراد سنگدل احساس امنیت میکردند جان مردم بیگناه به خطر میافتاد همانگونه که در کشورهایی که حکم اعدام بهکلی لغو شده آمار قتل و جنایت بهسرعت بالا رفته است.
از سوی دیگر آدم کشی تا حد زیادی بازمیدارد و کنترل میکند.
از سوی سوم به خاطر لزوم تساوی و برابری، جلو قتلهای پیدرپی را میگیرد و به سنتهای جاهلی که گاه یک قتل مایه چند قتل و آن نیز بهنوبه خود مایه قتلهای بیشتری میشد پایان میدهد، و از این راه نیز مایه حیات جامعه است. و با توجه به اینکه حکم قصاص مشروط به عدم عفو است دریچه دیگری نیز به حیات و زندگی گشوده میشود.