گناه سوء ظن یا بدگمانی، نشانه ها و آثار و عواقب آن
یکی از گناهان قلبی و بیماریهای روانی که تأثیر زیانباری بر شخصیت و رفتارهای فردی و اجتماعی بجا میگذارد، بدگمانی یا سوء ظن است. با نگاهی به آثار زیانبار آن که در آیات و روایات بیان شده به روشنی دانسته میشود که بسیاری از مشکلات فردی و اجتماعی و حتی اختلالات شناختی و بیماریهای روانی چون اضطراب و تشویش و افسردگی میتواند با خاستگاه بدگمانی باشد. بنابراین، شناخت علل و عوامل، آثار و درمان آن برای دستیابی به شخصیت سالم و متعادل و جامعه سالم مفید و سازنده خواهد بود.
معنی ظن
ظن، یکی از حالات نفس است. در اصطلاحات فلسفی و نیز اصولی، ظن حالتی است که از امارهای حاصل میشود که اگر قوی شود منجرّ به یقین میشود و اگر ضعیف شود از حدّ «وهم» تجاوز نمیکند. (مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ص ۵۳۹، «ظن».) پس حدّ فاصل بین یقین و وهم، ظن است. البته به طرف راجح از دو طرف اعتقاد غیر جازم نیز ظن میگویند. (لغتنامه، دهخدا، ج ۹، ص ۱۳۷۹۱، «ظن».)
انسان در حوزه ترس و خوف، وقتی شک داشته باشد، اقدام به کاری نمیکند و همان احتمال پنجاه پنجاه برای ایجاد تردید کافی است. پس اگر ظن ایجاد شود، بطور طبیعی به آن کار اقدام نمیکند. از این روست که بسیاری از مردم به احتمال و ظن اینکه قیامتی است و باید پاسخگو باشند، از گناه اجتناب کرده و براساس احکام شریعت عمل میکنند. (بقره، آیات ۴۶ و ۲۴۹) از آیه ۱۲ سوره حجرات به دست میآید که ظن به دو دسته مثبت و منفی تقسیم میشود. از این برخی از مصادیق ظن، گناه دانسته شده است. پس برخی از مصادیق آن جایز و روا و قابل عمل بلکه واجب عمل است؛ زیرا قید «کثیراً» از آن جهت در آیه آورده شده که بعضی از ظنون لازم است به آنها عمل شود و مخالفت با آن جایز نیست. (مجمع البیان، ج ۹ – ۱۰، ص ۲۰۵)
بدبینی و خوش بینی
تفسیر ما از واقعیتهای زندگی چیست؟ بیگمان سبک تبیینی امور از سوی ما نقش تعیینکننده در رفتارهای ما دارد. افراد را از نظر تفسیر جهان و واقعیتهای زندگی میتوان به دو دسته افراد: ۱. خوش بین؛ ۲. بدبین تقسیم کرد.
خوشبینی مانند خوش گمانی، تفسیر مثبت از زندگی به دست میآید و توجیه صحیح و درستی از رفتارهای خود و دیگران دارد و اجازه نمیدهد تا سرزنش درونی و برخی از جنبههای منفی، تشدید و غیرقابل مهار و کنترل شود. وجود شرور و بدیها را عنصر اصلی و اصل حاکم بر جهان هستی نمیداند، بلکه آن را طفیلی وجود و خیر میداند و اصالتی برای آن قائل نیست؛ از این رو، جنگ، کشتار، خیانت، بیوفایی، دروغ و مانند آنها را امری عارضی دانسته و حرکت کلی جهان را به سوی خیر و صلح ارزیابی میکند و امید به تغییرات مثبت در جهان، جامعه و جان دارد و بدان امید زندگی میکند و حرکتهای منفی و شرور را موردی میداند و در همین چارچوب با آن تعامل میکند. بر همین اساس نه تنها به هستی و زندگی و جامعه خوش بین است، بلکه خوش گمان نسبت به رفتار دیگران بوده و آن را مثبت ارزیابی میکند.
اما بدبینی، نگرشی منفی نسبت به هستی و زندگی است و انسان بدبین همانند بدگمان نسبت به همه چیز نگرشی منفی دارد. لذا در زندگی گرفتار درماندگی است. شخص بدبین، بدبینی روانی خود را به همه زندگی و به تبع آن درماندگی را به همه جنبههای آن گسترش میدهد و این گونه از نظر روانی و روحی درهم ریخته و دچار اضطراب و پریشان حالی است و به کسی اعتماد ندارد و هیچ گاه احساس امنیت نمیکند و همواره دلهره دارد که اتفاقات ناخوشایند و بدی روی دهد. چنین افرادی رفتار دیگران را نادرست، کینه توزانه و خطرناک میدانند و این گونه خود را در موقعیتهای نادرست قرار میدهند.
این در حالی است که انسان خوش بین، همواره در انتظار وقوع اتفاقات خوب برای خود است و زندگی سالمی دارد و کمتر بیمار میشود و در صورت بیماری، میتواند آن را درمان کند و با مثبت نگری از بحرانها عبور کرده و مسئولیت مراقبت خود را به عهده بگیرد و برای تغییر مثبت تلاش کند و اعمالی را به قصد تاثیرگذاری مفید و مثبت انجام دهد. از همین رو چنین افرادی، کمتر از بدبینها دچار آسیب میشوند؛ زیرا مشکل آنان تنها همان بحران و یا بیماری است؛ اما بدبینها دچار همزمانی دو مشکل بیماری و ناامیدی هستند. بدبینها باور دارند که اعمال آنان پیامد ناچیزی دارد و همین نیز تأثیر منفی در انگیزه و حرکت و انجام اعمال آنان داشته و از ثبات، استقامت، صبوری، شکیبایی و بردباری برخوردار نبوده و آستانه تحمل آنان به شدت سست، ضعیف و پایین است. آنان به سبب همان برداشت منفی از تأثیر اعمال و یا کم تاثیری آن، دنبال تغییر دادن رفتارشان نیستند و میگویند: تغییر رفتار و اعمال، چه تاثیری در کلیت امر دارد؟!
باید توجه داشت خوش بینی و خوش گمانی همیشه درست و ارزشی نیست؛ زیرا گاه خوشبینی، غیرواقع بینانه خواهد بود؛ چنان که بدبینی غیرواقع بینانه است. به سخن دیگر، اگر بدبینی، همواره غیرواقع بینانه است؛ گاه خوشبینی هم در مواردی غیرواقع بینانه است و از همین جهت میتواند بسیار آسیب زا باشد؛ زیرا خوش بینی به شکل گرایش افراطی میتواند تفسیر و توجیه غیرواقعی از واقعیت باشد. این نظر غیرواقع بینانه میتواند شخص را در موقعیتهای خطرناکی قرار دهد. حقیقت گرایی که خوش بینی دارد، باید با چاشنی واقع بینی همراه باشد. اگر حقیقت، جبر تاریخی به سوی خیر و عدالت است، ولی واقعیت این است که در هر دوره تاریخی یا جغرافیای مکانی و زمانی، ممکن است واقعیت ضد خیر و عدالت باشد که هست. بنابراین، واقع بینی در کنار خوش بینی قرار میگیرد و رفتارهای متعادل و مفید را سازمان میدهد؛ اما اگر خوش بینی بدون چاشنی واقع بینی باشد، میتواند آسیبپذیر باشد؛ چرا که خوش بینان، نظر غیرواقع بینانهای درباره آسیب پذیری نسبت به عواقب رفتار خود و دیگران دارند. این مطلب در ادامه در توضیح جواز بدبینی و بدگمانی در برخی از موارد توضیح داده شده است.
اصولاً گرایش بدبینی از جهتی ضد حقیقت و از جهتی غیرواقع بینانه است؛ زیرا اولاً هرگز اکثر واقعیتها، منفی نیست و اگر چنین بود جهان و جامعه متلاشی میشد؛ بلکه جنبههای حقیقت گرایی واقعیتها قویتر است؛ هر چند که جنبههای باطل واقعیتها روشنتر و چشم پرکنتر است؛ چرا که یک لکه سیاه از باطل و بدی در میان سپیدی حقیقت به شدت به چشم میآید و روشنتر دیده میشود.
بدبینی غیرواقع بینانه در صورت رو به رو شدن با بدبیاریها مانند بیماری جدی، میتواند زیانبار باشد و شخص را به سمت و سوی عدم تحرکی سوق دهد؛ زیرا تأثیر مثبتی برای اعمالش نمییابد و یا آن را کم تأثیر میداند. از این رو، باید گفت افسردگی در افراد، اوج بدبینی است؛ چون شخص در این حالت، احساس درماندگی شدید و بدگمانی قوی دارد و هیچگونه حرکت و تحرکی را نمیپذیرد و مسئولیت مراقبت از خود را کنار میگذارد.
بدبینی با بدگمانی نسبت به دیگران نیز همراه است؛ چنان که خوش بینی با خوش گمانی و حسن ظن نسبت به دیگران جمع میشود.
بدبینها و بدگمانها به همه چیز شک دارند، آنان مسئولیت اشتباهات خود را نمیپذیرند؛ بلکه در عوض با سرزنش دیگران، فرافکنی کرده و بار مسئولیت خطا و اشتباه خود را به دوش دیگران میاندازند. به سبب کاهش آستانه تحمل و فقدان شکیبایی و بردباری، در هنگام مواجهه با انتقاد، متخاصم میشوند و آمادگی دارند حتی اظهارات بیغرض و رویدادهای جزیی را به عنوان چیزی سوء تعبیر کنند که معنای پنهان و تهدید کنندهای دارد. پس اشارات و سخنان بیغرض را دارای کنایاتی نهان و تعریض به خود ارزیابی کرده و با آن به شدت برخورد میکنند. اهل گذشت و عفو از خطا و اشتباه دیگران نیستند و به شدت کینهای هستند. زندگی عاطفی آنان منزوی و مقید به قیود بسیار است. روابط اجتماعی آنان هماره مشکل آفرین است؛ چون بطور غیرمنطقی میترسد دیگران به آنان آسیب برسانند و یا مقاصد بدی را در نظر دارند و همین امر موجب میشود تا دیگران از ایشان فاصله بگیرند.
بدبینها و بدگمانها، مردم را بدخواه و فریبکار میدانند و بر این باورند که آنان قصد خیری ندارند و نمیتوان از آنان در امنیت بود. بر این باورند که هر کسی دنبال کلاه گذاری است. در این میان برخی از خطاها و اشتباهات دیگران، این بدبینی و بدگمانی را تقویت میکند و شخص شکاک و بدگمان را دچار نگرانی بیشاز دیگران میکند. شخص گمان میکند که همواره در معرض خطر از سوی دیگران است و باید همواره مراقب باشد. احساس بیاعتمادی نسبت به دیگران، خود عامل انزواگرایی، ترس، اضطراب، پریشان حالی، افسردگی و مانند آنها میشود. پس باید احساس بیاعتمادی آنان را درمان کرد و از میان برد؛ زیرا بسیار آسیب زا و خطرناک است.
نشانههای بدگمانی
نشانهها و آثار این شکاکیت، بدبینی و بدگمانی را میتوان در اموری از جمله موارد زیر شناسائی کرد: ۱. آسیب رسانی و فریب کاری دیگران؛ ۲. اشتغال ذهنی به تردیدهای ناموجه نسبت به اموری چون وفاداری و یا اعتماد به دیگران؛ ۳. نهان کاری از ترس سوء استفاده دیگران؛ ۴. برداشتهای نادرست، تحقیر آمیز و تهدیدکننده پنهان از امور و تفسیر نادرست و ناروا از واقعیتهای موجود در زندگی؛ ۵. کینه توزی؛ ۶. مقابله با دیگران به احتمال تهدید؛ ۷. سوءظن جنسی نسبت به دیگران و تقویت بدگمانی خیانت.
این افراد بدون هیچ دلیل، یا بر پایه شواهد ناچیز و بی اهمیت، دچار این شک هستند که دیگران بـر ضد آنان توطئـه میکنند. درباره وفاداری همسر، بستگان و دوستان خویش همیشه تـردیـد دارند و اعمال آنان را به دقت مورد ریزبینی قرار میدهند تا شواهدی حاکی از نیات خصمانه آنان بیابند و در اغلب موارد حتی تشویق و تمجید و تعریف، مورد سوءتعبیـر قـرار میگیـرد.
این افراد به صورت بیمار گونه، حسود هستند. اغلب بدون اینکه شواهدی موجود باشد، نسبت به خیانت همسرشان دچار شک و گمان هستند. از آنجا که قادر به اعتماد کردن به دیگران نیستند، نیاز شدید به خودکفایی و استقلال دارند و از فعالیتهای اجتماعی و گروهی دوری میگزینند.
آثار و عواقب سوءظن و بدگمانی
بدگمانی حالتی است که در شخص به شکل ملکه و یا مقوم در آمده است. اینکه شخص گاه گاهی درباره امری بدگمان باشد، نمیتوان وی را در گروه بدگمان طبقه بندی کرد و این عنوان را به او اطلاق کرد؛ بلکه زمانی میگوئیم که شخص بدگمان است که به شکل غالب یا ملکه یا مقوم در آمده باشد.
البته باید توجه داشت که بدگمانی حتی اگر موردی باشد، جایز نیست و شخص باید نسبت به آن موارد دست از بدگمانی بردارد و به جای بدگمانی، خوش گمان باشد. از نظر قرآن، مومنان نسبت به یکدیگر باید حسنظن داشته باشند و بر همین اساس اصالت صحت و مانند آن را در رفتار و اعمال خود جاری کنند. (حجرات، آیه ۱۲) از نظر قرآن حتی در مواردی که احتمال بدگمانی است و شرایط و موقعیت بگونهای است که انسان را دچار بدگمانی میکند، باید خوش گمانی را مقدم دارند و از بدگمانی پرهیز کنند؛ زیرا این رویه انسان را از گرفتار شدن به بدگمانی و آثار آن دور نگه میدارد و جامعه در امنیت روانی و روحی قرار میگیرد و از میزان تنش و درگیری و مانند آن کاسته میشود. (نور، آیات ۱۱ و ۱۲)
بدگمانی به عنوان ملکه و مقوم موجب میشود تا شخص نه تنها نسبت به مردم بلکه نسبت به خدا نیز بدگمان شود که خود گناهی بزرگ است. (حجرات، آیه ۱۲) پیامبر (صلی الله علیه وآله) میفرماید: مَن أساءَ بأخِیهِ الظَّنَّ فَقَد أساءَ بِرَبِّهِ، إنّ اللّهَ تعالی یقولُ: «اجْتَنِبُوا کثیرا مِنَ الظَّنِّ»؛ هرکه به برادر خود گمان بد برد، به پرودگارش گمان بد برده است؛ زیرا خداوند عزّ و جلّ میفرماید: « ازبسیاری گمانها بپرهیزید». (کنز العمّال: ۷۵۸۷.)
همچنین بدگمانی به این شکل موجب میشود که انسان با چیزی که به مرتبه قطع و یقین نرسیده، به عنوان حقیقت رفتار کند که خود بسیار خطرناک است. کسانی که به بیماری ترس گرفتارند، گاه امری موهوم را حقیقت دانسته و از آن وحشت میکنند. همین حالت در بدگمان پدید میآید. این گونه است که با امر مظنون به عنوان حقیقت و واقعیت برخورد میکند و براساس آن قضاوت کرده و کنش و واکنش نشان میدهد. از همین رو پیامبر (صلی الله علیه وآله) از چنین برخوردی نهی میکند و میفرماید: إذا ظَنَنتُم فلا تُحَقِّقُوا؛ وقتی گمان کردید، پس آن را حقیقت ندانید. (کنز العمّال: ۷۵۸۵.)
از مهمترین آثار بدگمانی میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
۱. بستر گناه:
بدگمانی از نظر فردی و شخصی، زمینه و بستر گناه را فراهم میآورد؛ از همین رو، خداوند در آیه ۱۲ سوره حجرات آن را به عنوان «اثم» (گناه) دانسته و نهی کرده است.
۲. تهدید اخوت ایمانی:
چنانکه گفته شد، بدگمانی از نظر اجتماعی، تهدید به شمار میآید؛ زیرا جو روانی جامعه را به هم میریزد و در روند انسجام اجتماعی و همدلی اختلال وارد میسازد و برادری اسلامی را تهدید میکند. (حجرات، آیات ۱۰ و ۱۲)
۳. دروغترینها:
بدگمانی از مصادیق دروغترین دروغها است که باید از آن پرهیز کرد. پیامبر خدا (صلی الله علیه وآله) میفرماید: إیاکم و الظَّنَّ؛ فإنَّ الظَّنَّ أکذَبُ الکذِبِ؛ از گمان بپرهیزید؛ زیرا گمان دروغترین دروغ است. (بحار الأنوار: ج ۷۵، ص ۱۹۵، حدیث ۸.)
۴. جبن و بخل و حرص:
از آثار بدگمانی ترس و بخلورزی و حرص است. پیامبر (صلی الله علیه وآله) میفرماید: همانا ترس و بخل و حرص، [جلوههای] یک خصلتند که بدگمانی، آنها را فراهم آورده است. (بحار الأنوار: ج ۷۳، ص ۳۰۴، حدیث ۲۱.) از آیات و روایات به دست میآید که بخل ریشه در بدگمانی نسبت به خدا دارد؛ چنانکه حرص، زیاده خواهی بیش از استحقاق نیز ریشه در همین بدگمانی دارد. حضرت امیرمومنان (علیه السلام) به مالک اشتر مینویسد: همانا بخل و ستم و آزمندی خصلتهای گوناگونی هستند که بد گمانی به خدا فراهم آورنده آنهاست و در نهاد مردمان بدکردار نهفتهاند. (نهج البلاغه: نامه ۵۳).
۵. سرزنش:
کسی که گمان بد دارد، براساس آن، دیگران را سرزنش میکند که خود موجب گمراهی و دور شدن از راه حق میشود. جالب این است که ما درباره خودمان یقین به فکر و عمل بد و نادرست داریم و خودمان را سرزنش نمیکنیم، ولی براساس بدگمانی خودمان، دیگران را به چیزی که یقین نداریم و بلکه تنها گمان یا بدگمانی داریم، سرزنش میکنیم که بسیار نادرست است. حضرت امیرمومنان علی (علیه السلام) نیز میفرماید: چونان کسی مباش… که در آنچه گمان میبرد، نفْسش بر او چیره میآید و در آنچه یقین دارد، بر نفْس خود چیره نمیشود. (نهجالبلاغه: الحکمه ۱۵۰.)
۶. از دست رفتن سرمایه اعتماد دو سویه:
بدگمانی مهمترین سرمایه اجتماعی یعنی اعتماد را از میان میبرد و به اشکال گوناگون بحران عدم اعتماد را به وجود میآورد. امام علی (علیه السلام) میفرماید: بدترین مردم کسی است که به سبب بدگمانی به هیچ کس اعتماد نمیکند و دیگران نیز به سبب بد کرداریاش به او اعتماد نمیکنند. (غرر الحکم: ۵۷۴۸.)
۷. از دست رفتن صلح و آشتی:
بدگمانی چون خوره، شخص را از درون میخورد و سلامتش را دگرگون میکند طوری که دیگر جایی برای صلح و صفا و آشتی باقی نمیماند. شخص، دیگر نمیتواند کینهها را از خود دور کند و دست صفا و صمیمیت به سوی کسی دراز کند و از در آشتی در آید. امام علی (علیه السلام) میفرماید: هر که بد گمانی بر او چیره شود، جای آشتی با هیچ دوستی باقی نگذارد. (غرر الحکم: ۸۹۵۰.)
۸. از دست رفتن دوستان شفیق:
از دیگر آثاری است که امام علی (علیه السلام) ـ در سفارش به فرزند خود حسن (علیه السلام) ـ به آن اشاره کرده و فرموده است: لا یعدَمُک مِن شَفیقٍ سُوءُ الظَّنِّ؛ بد گمانی، تو را از دوست دلسوز محروم نکند. (بحار الأنوار: ج ۷۷، ص ۲۱۱، حدیث ۱.)
۹. مرگ زودرس:
انسان دارای اجل معلق و اجل مسمی است. اجل معلق به رفتار انسان وابسته است و خوب و بد اعمال چون صله رحم و ترک آن یا صدقه و ترک آن میتواند در تقدیم و تأخیر آن نقش داشته باشد. از نظر قرآن، شکاکیت و بدگمانی بویژه نسبت به خداوند موجب میشود تا شخص گرفتار مرگ زودرس شود؛ چنانکه ترک شک و بدگمانی میتواند مرگ را تا اجل مسمی به تأخیر اندازد…(ابراهیم، آیات ۹ و ۱۰)
۱۰. ناتوانی از درک حقایق:
چنانکه گفته شد بدبینی و بدگمانی موجب میشود که واقعیتها و حقایق آنچه که هست برای شخص قابل درک نباشد و برداشتهای ناروا از آن داشته باشد. خداوند در قرآن نیز غوطهوری در شکاکیت و بدگمانی را مایه محرومیت انسان از درک حقایق دانسته است. (دخان، آیات ۷ تا ۹؛ تفسیر التحریروالتنویر، ج ۱۲، جزء ۲۵، ص ۲۸۴ – ۲۸۵)
عوامل بدگمانی
بررسیها نشان میدهد که عوامل ارثی در ایـن اختلال دخیل است، اما به نظـر میرسد نقش محیط اولیه پرورش کودک نیز بسیار مهم است. محیطهای تربیتی و خانوادگی سرد، انزواجو، بیاعتمادی و سوءظن، موقعیتهای برانگیزنده حسادت و کاهنده احترام به نفس، بدرفتاری از سوی والدین و رفتار و گفتار طعنه آمیز و دارای معانی دوگانه از سوی آنان همه در ایجاد شخصیت شکاک نقش دارند.
چنانکه گفته شد عوامل چندی در ایجاد بدگمانی نقش دارد که از جمله آنها بدگمانی نسبت به خدا است. همچنین در روایات، عاملی چون ریب نیز مطرح شده است. از نظر اسلام، ریب تأثیر بسزائی در ایجاد بدگمانی در اشخاص دارد. ریب حالتی از شک است که در عمل نیز خودنمایی میکند. از این امام علی (علیه السلام) نسبت به این گونه از شکوک هشدار و میفرماید: شک، موجب بدگمانی است. (غرر الحکم: ۳۴۶.) ایشان در جایی دیگر نیز فرموده است: المُرِیبُ أبدا عَلِیلٌ؛ شکاک، همواره بیمار است. (غرر الحکم: ۸۳۹.) بنابراین، برای رهایی از انواع بیماریها باید از شک و ریب دوری کرد تا سلامت خود را به دست آورد.
از جمله آثار ریب میتوان به گرایش شخص به غیبت اشاره کرد. امام علی (علیه السلام) میفرماید: مَن کثُرَت رِیبَتُهُ کثُرَت غِیبَتُهُ؛ هر که شکش زیاد باشد، غیبتش [از مردم یا مردم از او] زیاد شود. (غرر الحکم: ۸۰۹۴.)
منبع: کیهان