“این روزها” پاسخی که سالها منتظرش بودم را میفهمم…
“آن روزها” پای هر سخنرانی(منبر و غیره) که مینشستی نقل صحبت ها از این جا شروع میشد که “انسان هایی خواهد آمد که جابه جا خواهند زیست.
میگفتند : زنها شبیه مردان خواهد شد و مردان با آرایش زنانه به خیابان می آیند.
هم اکنون در این سن ، این دوره (که خیلی ها آن را بشارت میدادند) را می بینم و ناراحتم که چرا از همه بیشتر مردم کشور من درگیر این جریانات شده اند.
خبر نداشتم که بشارت آنروز ، برای این روز های کشورم خواهد بود.
این ایام،موقع قدم زدن در خیابان،برگشت از مدرسه ، هنگام عبور از خیابان های شهر ، پاسخی که دنبالش بودم ، درحال کامل تر شدن است و اما زمان به سمت حقیقت (این خیابانها) در حرکت است.
در مقایسه با چند سال پیش،خیابان کاشانی(یکی از خیابان های شهرستان تربت حیدریه که به خیابان فردوسی ترجیح داده شده است-برای مشهدی ها مثلا;شاندیز،طرقبه،بلوار سجاد و…) حکم خیابانهای عهد قجر را دارد.
انگار مردم از تکامل خودشان برگشته اند(البته علم پیشرفت میکند،چیزی که در حال نزول است ،سواد ظاهری مردم است)
کم کم فکر میکنم اینهایی که در خیابان می بینم ، آیا همان انسان های اولیه نیستند، که خودشان را با ابزار روز مجهز کرده اند!!!
چون هرچقدر به لباس هایشان نگاه میکنم ، معلمولا لباسی دیده نمیشود ، بجز اندک پارچه ای که روی سرشان است!!! (البته معیار ما پوشش کامل است،نه ترجیحا چادر)
لباس های مردم امروز شباهت دوچندانی به لباس های “انسان های اولیه” دارد.
تقریبا میتوان گفت پوشش کامل وجود ندارد اما تا دلتان بخواهد پوشش های ناقص و نصفه و نیمه زیاد هستند…
این از وضع ظاهری مردم!
اما عمل ، از عمل که کلا حرفی به میان نمی آید ، مردم تنها حرف میزنند! دقت کنید “فقط حرف میزنند” . (این هم به نوعی نشان میدهد سواد باطنی مردم رو به عقب گرد می باشد.)
کوشش و تلاش و شغل های بازاری هم از بین رفته و به اسم علم آموزی دانشگاه ها تا دلتان بخواهد شلوغ است.
مجموعه ای از این سه موضوع (کاهش علم نسبت به آرایش ظاهر – ریا در گفتار مردم – از بین رفتن مشاغل عملی و افزایش بی رویه به سمت رشته های علمی ) امروزه باعث میشود مردم در نمودار فرهنگ کم کم با شیبی خیلی آرام به نقطه ای کمتر از آنچه که باید باشند ، برسند.
این سیر نزولی ، یک روزه و حتی یک ساله اتفاق نیوفتاده است.
دو مطلب مهم که امروزه به بشر بدترین ضربه را میزند ، یکی “تعصب بی دلیل” است و دیگری ” نداشتن اختیار ” که به مراتب باعث کاهش اعتماد به نفس یک ملت میشود. ( چیزی که امروزه تحت عنوان مد میشناسیم ، خود نوعی از بی اختیاری مردم نسبت به پوشش ظاهریشان در جامعه است، البته مد به ذات خود چیزِ بدی نیست و اینکه مد اختیار انسان را به دست بگیرد ، کمی باعث نگرانی میشود.)
نتیجه گیری از مطلب باتوجه به سلیقه ، عقاید و حتی دین افراد مختلف ، متفاوت خواهد بود.
اما به مراتب نتیجه گیری هایی که در خط راست قرار بگیرند ، پاسخ های اشتباه یا نتیجه های انحرافی را حذف خواهند کرد.
پس نتیجه گیری با خودتان
