Take a fresh look at your lifestyle.

مقاله : اسلام و مساله ضرب زن

0 443

على گلایرى
چکیده

در این مقاله به مساله ضرب زن از دیدگاه اسلام پرداخته شده است و با توجه به آیه ۳۴ سوره نساء و سخنان مفسران پیرامون این آیه و همچنین با توجه به روایاتى که در این باره وارد شده است نتیجه‏گیرى مى‏شود، اگر زنى نسبت‏به شوهر نافرمانى کرد، مرد براى آنکه بتواند او را به حالت اولیه برگرداند، ابتدا باید او را نصیحت کند، اگر نصیحت را نپذیرفت از او دورى گزیند و در مرحله سوم اگر پند و دورى مفید نبود، شوهر اجازه دارد زن را بزند. البته زدن نباید سخت و طاقت فرسا باشد و موجب ضررى به زن شود; همچنین باید به قصد تادیب و اصلاح باشد نه به قصد تشفى (دل‏خنک کردن) و انتقام.
روزى یکى از زنان عرب به نام حبیبه بنت زید بن ابى زهیر همسر سعد بن ربیع بن عمر نافرمانى کرد و سعد همسر خویش را کتک زد، حبیبه با پدرش پیش پیامبر گرامى اسلام صلى الله علیه و آله رفتند;
یا رسول الله! من دخترم را به سعد بن ربیع دادم و سعد او را کتک زد;
پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود:
او را قصاص کنید.
آن‌ها با این فرمان از جانب رسول گرامى اسلام به طرف خانه رفتند تا سعد را قصاص کنند، هنوز اندک زمانى از حرکتشان نگذشته بود که پیامبر فرمود به آن‌ها بگویید برگردند و آن‌ها دوباره نزد رسول خدا آمدند.
– یا رسول الله! آیا اتفاقى افتاده است؟
الان جبرئیل بر من نازل شد و این آیه شریفه را آورد:
«و اللاتی تخافون نشوزهن فعظوهن و اهجروهن فی المضاجع و اضربوهن فان اطعنکم فلا تبغوا علیهن سبیلا ان الله کان علیا کبیرا» (۲)
یعنى: آن زنانى را که از نافرمانى و بدخوییشان بیم دارید نخست پندشان دهید و (از بدى عاقبت نافرمانى عذاب الهى بترسانید) و (اگر مفید نبود) در خوابگاه از آنان دورى کنید (و اگر دورى کردن هم سودى نبخشید) آن‌ها را بزنید، پس اگر از شما اطاعت کردند راهى را به سوى ایشان نطلبید که خداوند بلند مرتبه و بزرگ است. (۳)
آنگاه فرمودند: ما چیزى را خواستیم و خداوند چیز دیگر را و آنچه خداوند خواست‏بهتر است و دستور داد تا سعد را قصاص نکنند.
بر طبق این آیه شریفه، اگر زنى نسبت‏به شوهر نافرمانى کرد، مرد براى آنکه بتواند او را به حالت اولیه برگرداند مى‏تواند اقدامات زیر را انجام دهد:
۱ – ابتدا او را نصیحت کند به اینکه بگوید از خدا بترس خداوند حقى براى من به گردن تو گذاشت‏به بستر برگرد.
۲ – اگر اطاعت کرد با او به رفق و مدارا برخورد نماید و اگر نصیحت را نپذیرفت از او دورى گزیند و او را از خویش دور سازد.
در اینکه مراد از دورى چیست‏سه وجه گفته شده است:
الف) اگر نصیحت در او تاثیر نکرد در آن صورت رختخواب را جدا کند; زیرا به این وسیله مشخص مى‏شود آیا شوهرش را دوست دارد یا خیر; اگر به شوهرش علاقمند باشد بر فراق شوهرش صبر نمى‏کند و اگر دوست نداشته باشد صبر مى‏کند.
ب) در حدیثى از امام باقر علیه السلام وارد شده است که در رختخواب پشتش را به سمت زنش نماید.
ج) با او جماع نکند. (۴)
۳ – اگر پند و دورى مفید نبود، شوهر اجازه دارد زن را بزند تا دوباره به حالت اولیه برگشته و وظایف خویش را نسبت‏به شوهر انجام دهد.
این امور سه‏گانه باید به ترتیب باشد; یعنى، ابتدا نصیحت، آنگاه دورى و سپس زدن.
مرحوم علامه طباطبایى رحمه الله مى‏نویسد:
این امور سه‏گانه که در آیه شریفه به آن‌ها اشاره شده است اگر چه با هم ذکر شده است و به وسیله «واو» بعضى بر بعض دیگر عطف شده است، اما این امور مترتب بر هم هستند و باید به تدریج صورت گیرند; یعنى، ابتدا موعظه، اگر فایده نداشت، دورى و اگر نفع نداشت، ضرب; و دلیل بر تدریجى بودن این‌ها این است که این امور به حسب طبع وسائل زجر است از ضعف به شدت. (۵)
نکته دیگر آنکه مرد مى‏تواند با شروع علائم نافرمانى و عصیان زن در امورى که‏وظیفه‏شرعى‏زن است (نه امورى چون شستن، پختن و حتى دادن شیر به فرزند که در این امور مى‏تواند ازشوهرمطالبه مزد کند). او را پند داده و نصیحت کند و در صورت عدم تاثیر او را از خویش دور کند، ولى تا زمانى که نافرمانى پیدا نکرد – کما اینکه مرحوم صاحب جواهر به آن اشاره مى‏کند – (۶) حق زدن را ندارد.
حال این سؤال مطرح است که چرا قرآن کریم امر به زدن زن مى‏کند در حالى که پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله شدیدا از آن نهى مى‏کند؟
مرحوم محدث نورى در مستدرک الوسائل حدیثى از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله نقل مى‏کند که حضرت مى‏فرماید:
من تعجب مى‏کنم از کسانى که زنان خویش را مى‏زنند در حالى که خود به کتک خوردن اولى هستند. (۷)
بیان چند نکته براى جواب، ضرورى به نظر مى‏رسد.
نکته اول

شکى نیست که قرآن کریم به عنوان یک کتاب، داراى خطوط کلى است و هرگونه برداشت از آن باید منطبق با آن خطوط کلى باشد و به صراحت‏خود قرآن – در آنجا که گوید: «و لو کان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافا کثیرا» – تمامى آیات و احکام قرآن با همدیگر همخوانى و همخونى کامل دارند. در مورد زن به معناى خاص آن (۸) نیز باید به خطوط کلى قرآن در این زمینه توجه نمود. براى تبیین نگاه قرآن به همسر دو مورد را یادآور مى‏شویم:
۱ – قرآن کریم زن و شوهر را لباس یکدیگر مى‏داند:
«هن لباس لکم و انتم لباس لهن‏» (۹)
یعنى: زن‌ها موجب آرامش شوهران و شوهران موجب آرامش و سکون زنان هستند.
کما اینکه مى‏فرماید ما شب را لباس و موجب آرامش براى مردم قرار دادیم و لباس شانش این است که بدن را مى‏پوشاند و زن و مرد همدیگر را حفظ مى‏کنند. (۱۰)
مرحوم علامه طباطبایى رحمه الله در این باره مى‏نویسد:
ظاهر از لباس روشن است و آن چیزى است که انسان به وسیله آن بدنش را مى‏پوشاند و جمله از قبیل استعاره است; چون هر یک از زوجین دیگرى را از اتباع فجور و فحشا بین افراد نوع باز مى‏دارد و هر یک از زن و مرد نسبت‏به یکدیگر مانند لباس هستند که از سوء، همدیگر را باز مى‏دارند و در آن استعاره لطیفى وجود دارد; زیرا لباس بدن را مى‏پوشاند، اما لباس خود را از لباس نمى‏پوشاند. (۱۱)
پس در نگاه قرآن کریم هم زن و هم مرد به مثابه لباس یکدیگر بوده و وظیفه آن‌ها حفظ و صیانت‏یکدیگر از فساد و فحشاست و روشن است چنین چیزى محقق نمى‏شود مگر آنکه مودت و رحمت (به تعبیر قرآن در سوره روم) بین زن و شوهر حاکم باشد تا در حضور و در غیاب یکدیگر با عشق و صمیمیتى که بین آن‌ها موجود است همدیگر را حفظ کنند و همچنین خویش را براى دیگرى محافظت نمایند.
به دیگر سخن، زمانى چنین چیزى تحقق مى‏یابد که مصداق یک روح در دو بدن تحقق یابد و زن و شوهر چیزى جز حفظ آبرو و نگه‏داشتن اسرار درون خویش در بین خودشان برایشان مهم نباشد.
۲ – قرآن کریم بحث طلاق را این چنین مطرح مى‏کند:
«و اذا طلقتم النساء فبلغن اجلهن فامسکوهن بمعروف او سرحوهن بمعروف و لا تمسکوهن ضرارا لتعتدوا» (۱۲)
یعنى: اگر مدت طلاق زنان در حال تمام شدن است و مى‏خواهید آن‌ها را نگاه دارید به نیکى نگاه دارید و اگر مى‏خواهید ر‌هایشان کنید (از آن‌ها جدا شوید) به شایستگى از آن‌ها جدا شوید و بدون آنکه رغبتى به آن‌ها داشته باشید به آن‌ها رجوع نکنید و آن‌ها را نگه ندارید.
و در آیه شریفه دیگرى مى‏فرماید:
«الطلاق مرتان فامساک بمعروف او تسریح باحسان‏» (۱۳)
یعنى: طلاق دوبار است‏یا نگه داشتن به نیکى و یا‌‌ رها نمودن به شایستگى.
شهید مطهرى رحمه الله در نظام حقوق زن در اسلام از کتاب حق الزوجیه تالیف آیه‏الله حلى‏نقل مى‏کند:
«این آیه شریفه گرچه درباره طلاق است، اما از آن، یک اصل کلى استفاده مى‏شود و آن اینکه، هر مردى در زندگى خانوادگى یکى از دو راه را باید طى کند و انتخاب نماید: یا تمام حقوق و وظایف را به‏خوبى انجام مى‏دهد (امساک به معروف) ; یا علقه زوجیت را قطع و به شایستگى زن را‌‌ رها مى‏نماید (تسریح به‏احسان) ; شق سوم; یعنى زن را طلاق ندهد و به‏خوبى و شایستگى از او دفاع نکند وجود ندارد، و جمله «و لا تمسکوهن ضرارا لتعتدوا»‌‌ همان شق سوم را نفى مى‏کند… بعید نیست که جمله فوق مفهوم اعمى داشته باشد، هم شامل مواردى شود که زوج عمدا و تقصیرا زندگى را به زن سخت و زیان‏آور مى‏کند و هم شامل مواردى مى‏شود که زوج تقصیر و عمدى ندارد.» (۱۴)
نکته دوم

قرآن کریم گرچه خود روشن است، اما به معناى این نیست که نیاز به تعلیم و تعلم ندارد; ازاین‏رو، قرآن کریم یکى از وظایفى که براى پیامبر گرامى اسلام معرفى مى‏کند تعلیم مردم است:
«یتلوا علیهم آیاتک و یعلمهم الکتاب‏» (۱۵)
مرحوم طبرسى مى‏نویسد:
ذکر تلاوت و تعلیم مستلزم تکرار نیست; چون اول اختصاص به تلاوت دارد تا مردم بدانند که قرآن معجزه‏اى دال بر صدق پیامبر و نبوتش است و دوم اختصاص به تعلیم دارد تا به آن‌ها آنچه در قرآن از توحید و آنچه مشتمل بر احکام شرعى است را بشناساند. (۱۶)
پس براى فهم قرآن باید به بیانات پیامبر گرامى اسلام و اهل بیت عصمت و طهارت توجه نمود تا بتوان به درستى قرآن را معنا کرد.
حال با توجه به این دو نکته (عدم منافات معناى آیه‏اى از قرآن با خطوط کلى قرآن و تبیین قرآن به وسیله سخنان معصومین علیهم السلام) به سراغ آیه شریفه مى‏رویم تا ببینیم مراد از ضرب چیست؟
اقوال علما، مفسرین و احادیث پیامبر گرامى اسلام صلى الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام را به چند دسته مى‏توان تقسیم نمود:

دسته اول: بیان چگونگى زدن

در بخشى از روایات و بیانات فق‌ها به این نکته برخورد مى‏کنیم که زدن نباید به گونه‏اى باشد که موجب جرح و زخمى شدن بدن شود، بلکه باید مختصر بوده و به گونه‏اى باشد که زن را متوجه وظایف و تعهد خود در برابر همسر نماید; تقریبا تمام فقهایى که بحث ضرب زن را در صورت ناشزه شدن (نافرمانى کردن از دستورات شرعى شوهر) مطرح مى‏کنند به این نکته تصریح دارند که زدن تنها در صورتى رواست که مختصر بوده و موجب شکستگى یا کبودى بدن نشود. البته این مقدار زدن نیز در صورت وجود شرایط ذیل رواست:
۱ – ضرورت ایجاب کند، یعنى فقط در مواردى که مطمئنا غیرضرب، مفید و نافع و مؤثر نباشد. (۱۷)
۲ – ضرب، مؤثر باشد و اما اگر مطمئن باشد که زن با کتک نیز بر نشوز خود اصرار مى‏ورزد یا فرضا بد‌تر مى‏شود، نمى‏توان باور داشت‏به مقتضاى آیه کریمه، ضرب جایز و روا باشد.
اینک به چند نمونه توجه مى‏کنیم:
الف) سیوطى در درالمنثور بعد از نقل آیه شریفه، حدیثى را از پیامبر گرامى اسلام نقل مى‏کند که حضرت فرمود: «ضربا غیر و لسان العرب غیر مبرح را چنین معنا مى‏کند: «اى غیر شاق‏» (۱۹) یعنى: زدن نباید سخت و طاقت فرسا باشد و موجب ضررى در زن شود.
بر این اساس گفته شده است از آنجا که زدن همسر، براى برگرداندن حق شوهر است، باید براى تادیب باشد; یعنى به گونه‏اى نباشد که استخوان بشکند یا بدن خراش بردارد; چون مقصود اصلاح است نه چیز دیگر. (۲۰)
ب) مرحوم محقق سبزوارى (۱۰۹۰) مى‏نویسد:
مراد از ضرب، ضرب تادیبى است; نباید سخت‏باشد و باعث کبودى شود و نباید با شلاق و چوب او را بزند و بعضى از اصحاب گفته‏اند نباید به صورت و لگن و شکم بزند، بلکه باید جاهاى سخت‏بدن را – آن هم مقتصر – بزند. (۲۱)
سر آنکه گفته مى‏شود به شکم و یا جاهاى حساس بدن و لو مقتصرا نباید ضربه بزند، براى این است که در صورت ایجاد ضرر براى زن و باعث تلف شدن اعضایى از بدن زن، باید دیه بدهد و یا قصاص شود.
ج) مرحوم شیخ طوسى رحمه الله (متوفى به سال ۴۶۰ ق). بعد از آنکه بیان مى‏کند نوع زدن چگونه باید باشد، مى‏نویسد:
اگر مردى به شکم زن بزند و زن جنین را سقط کند در صورت اثبات باید دیه بدهد. (۲۲)
د) مرحوم فاضل هندى (متوفى به سال ۱۱۳۷ ق). در کشف اللثام مى‏نویسد:
اگر با زدن، چیزى از اعضاى بدن زن تلف شود، ضامن است; چون در این صورت از مشروع خارج شده است; زیرا آنچه شارع فرمود براى این است که زن اصلاح شود در حالى که ضرب شدید موجب افساد است. (۲۳)
پس از آنجا که ضرب داراى مراتب تشکیکى بوده و شامل انواع زیادى چون با ابزار، بدون آن، شدید و ضعیف مى‏شود، آنچه در شرع تجویز شده است پایین‏‌ترین مرتبه آن است، به گونه‏اى که عرفا ضرب صدق کند; حتى خواهد آمد آنچه شارع در نظر دارد عرف، ضرب به معناى واقعى نمى‏داند، بلکه شاید آن را حمل بر تسامح و ملاعبه نماید; چون آنچه در نظر شارع مطرح مى‏باشد این است که زن دوباره وظایف شرعى خویش را نسبت‏به شوهر انجام دهد و همین مقدار که نارضایتى مرد از اعمال زن براى زن مسجل شود کافى است و دستور به ضرب براى آن است که آخرین مرحله منع از کار غیرشرعى و ناشایست است; البته شارع به شوهر اجازه نداده است که براى تشفى (دل خنک کردن) و انتقام همسر را به باد کتک بگیرد.

دسته دوم: ضرب باید به قصد اصلاح باشد

نکته دومى که در کلام فق‌ها به چشم مى‏خورد این است که زدن باید به قصد اصلاح باشد نه آنکه به قصد تشفى و انتقام. بنابراین، اگر مردى با سوء استفاده از این قانون بخواهد عقده خویش را خالى کند و هر چه توان دارد همسر را به باد کتک بگیرد او در حقیقت در پى تخلیه خویش است نه جارى نمودن حکم الهى و چنین کسى در صورت نبود چنین حکمى هم، کار خویش را انجام مى‏داد. به چند نمونه از کلمات فق‌ها اشاره مى‏کنیم تا روشن شود در چه صورتى مرد حق دارد زن را بزند.
الف) مرحوم سبزوارى مى‏نویسد:
در زدن، قصد تشفى و انتقام نداشته باشد، بلکه قصد اصلاح و تادیب داشته باشد و اگر به قصد انتقام بزند حرام است. (۲۴)
ب) حضرت امام رحمه الله در تحریر الوسیله مى‏نویسد:
باید ضرب مقتصر باشد و نباید باعث کبودى یا سرخى بدن شود و لازم این است که به قصد اصلاح باشد و به قصد تشفى و انتقام نباشد. (۲۵)
ج) مرحوم شیخ طوسى در مبسوط مى‏نویسد:
در صورت زدن باید تادیبى باشد نه تعزیرى و تعزیر پایین‏‌تر از حد است. (۲۶)
د) در کلمات فق‌ها تنها به زدن مختصر و قصد تشفى و انتقام نداشتن اکتفا نشده است، بلکه براى ضرب، قیدى اضافه مى‏کنند که دقیقا حد شرعى ضرب را مشخص کنند:
۱ – مرحوم شیخ در مبسوط مى‏نویسد: «یضرب‌ها ضربا خفیفا» (۲۷) یعنى: زن را مى‏زند در حالى که این زدن باید خفیف و آرام باشد.
۲ – ابن زهره حلبى مى‏نویسد: «ضربا رفیقا» و آنگاه خود آن را چنین معنا مى‏کند، یعنى: در بدنش اثرى باقى نگذارد. (۲۸)
۳ – ابن حمزه طوسى در الوسیله مى‏نویسد: «ضربا رقیقا» (۲۹) یعنى: زدن به نرمى‏وملایمت‏باشد.
بنابراین، آنچه در شرع مقدس اسلام از زدن زن وارد شده است در حد بسیار جزئى و آن هم به قصد اصلاح باید باشد نه چیز دیگرى و اگر کسى بترسد در صورت زدن نتواند حدود الهى را رعایت کند و زدن صورت تشفى و انتقام پیدا کند باید از آن صرف نظر نماید; چرا که در این صورت نه تنها حکم الهى را انجام نداده است، بلکه مرتکب فعل حرام شده است. چقدر دور است اذهان کسانى که خیال مى‏کنند اسلام اجازه مى‏دهد مرد هر گونه مى‏خواهد با زن خویش رفتار نماید و آن‌گاه بدون آنکه دست کم به کتب فقهى یا تفسیرى مراجعه کنند بر اسلام اشکال مى‏کنند که اسلام زن را برده‏وار در اختیار مرد قرار داده است. گرچه این بحث، دامنه‏دار است و ورود در آن باعث‏خروج از موضوع مى‏شود، اما مگر کتک خوردن فرزند توسط پدر و یا شاگرد توسط معلم به قصد تادیب به معناى مملوک بودن آنهاست؟ آن هم ضربى که با این همه قیود ذکر شده است.

دسته سوم: توصیه به اغماض از زدن

با آنچه گذشت‏بخوبى روشن شد ضرب در آیه شریفه با آنچه در ذهن خطور مى‏کند بسیار متفاوت است، اما نکته جالب اینکه برخى از فق‌ها معتقدند همین مقدار را بهتر است ترک کند و معتقدند از آنجا که زدن حقى است که شوهر دارد، بهتر است از حق خویش بگذرد و ضرب مقتصر را نیز ترک نماید.
الف) مرحوم فاضل هندى در کشف اللثام مى‏نویسد:
بهتر است زوج زدن را ترک کند و زن را عفو نماید; زیرا تادیب به زدن، مصلحت‏خود اوست. (۳۰)
ب) مرحوم بهوتى ترک کتک زدن توسط شوهر را چنین توجیه مى‏کند که موجب باقى ماندن مودت بین آن دو خواهد شد:
بهتر ترک زدن است، براى باقى ماندن مودت بین زن و شوهر. (۳۱)
هر چند در برخى از تفاسیر آمده است که شاید این حکم اختصاص به برخى از زنان داشته باشد نه به همه آنها; مثلا در تفسیر نمونه چنین آمده است:
«روانکاوان امروز معتقدند که جمعى از زنان داراى حالتى به نام «مازوشیم‏» (آزارطلبى) هستند و‌گاه که این حالت در آن‌ها تشدید مى‏شود تنها راه آرامش آنان تنبیه مختصر بدنى است.
بنابراین، ممکن است ناظر به چنین افرادى باشد که تنبیه خفیف بدنى در مورد آنان جنبه آرام‏بخشى دارد و یک نوع درمان روانى است.» (۳۲)

دسته چهارم: بیان ابزار ضرب

علاوه بر توصیه بر ترک ضرب و تاکید بر چگونگى ضرب، در برخى از روایات و بیانات فق‌ها حتى ابزار و وسیله‏اى که مرد مى‏تواند زن را به وسیله آن بزند مشخص شده است تا براى کسى شبهه‏اى در این باره باقى نماند که به چند مورد از این بیانات اشاره مى‏کنیم:
۱ – زدن به گرسنگى

در حدیثى که مرحوم محدث نورى در مستدرک الوسائل از پیامبر گرامى اسلام نقل مى‏کند، زدن را به گونه‏اى دیگر معنا مى‏کند و آن حدیث‏شریف این است:
«جامع الاخبار عن النبى صلى الله علیه و آله انه قال: انى اتعجب ممن یضرب امراته و هو بالضرب اولى منها لا تضربوا نساءکم بالخشب فان فیه القصاص و لکن اضربوهن بالجوع و العرى حتى تربحوا فى الدینا و الاخره.» (۳۳)
یعنى: من تعجب مى‏کنم از کسى که همسرش را مى‏زند در حالى که خود اولى از او به کتک خوردن است; زنانتان را با چوب نزنید; زیرا در آن قصاص است; ولى آن‌ها را به گرسنگى و ندادن پوشاک بزنید تا در دنیا و آخرت سود برید.
۲ – زدن به وسیله مسواک

مرحوم طبرسى در مجمع‏البیان حدیثى از امام باقر علیه السلام نقل مى‏کند که مراد از زدن، زدن به وسیله مسواک است. (۳۴)
مرحوم شهید ثانى رحمه الله در مسالک الافهام مى‏نویسد: علت زدن به مسواک شاید حکمتش این باشد که زن خیال کند مرد قصد شوخى و ملاعبه دارد. (۳۵)
باید توجه داشت که اولا، چوب‏هاى مسواک معمولا ۲۰ تا ۳۰ سانت‏یا بیشتر طول داشت و لذا در چنین مواردى – به قصد تادیب جدى شبیه به شوخى – قابل استفاده بود. و ثانیا، چوب مسواک از درختى ویژه تهیه مى‏شد که شاخه‏هاى آن باریک و طولانى و حتى پس از خشک شدن نرم و ملایم و انعطاف‏پذیر است. بنابراین مى‏بینیم در این دستور اجتماعى خانوادگى – هر چند فردى و شخصى – چه نکات ریز و ظریف و جاذبه‏دار با دقت مورد توجه و سفارش قرار گرفته، و به تعبیرى دیگر: در عین حالى که شخص متمرد و نافرمانى وادار به عمل و وفا به تعهد خود و انجام وظیفه خود در برابر تحفظ بر کیان نهاد خانواده مى‏شود، شیوه و روشى اتخاذ شده که نه فقط آثار سوء جسمى و روانى نداشته باشد بلکه حسن اثر تربیتى خواهد داشت.
در نتیجه، زدن اینچنین با دستور جدى و حکیمانه «امساک به معروف‏» همخوانى و هماهنگى کامل را داراست. پس خداوند، علاوه بر امر به «امساک به معروف‏» راه و رسم آن را نیز آموخته است.
و در کل، اینچنین برخورد – براى پیشگیرى از متلاشى شدن کانون گرم خانه و خانواده و بى سرپناه شدن زن و شوهر و فرزندان و از بین رفتن کل سرمایه‏گذارى‏هاى فکرى و مالى به منظور تاسیس و نگهدارى آن – قابل قبول است.
و اما اینکه چرا این تنبیه بدنى به وسیله شوهر اجرا شود بدون مراجعه به مراجع ذى صلاح لازم است‏به این نکته توجه شود که در شرایطى که حقیقتا اصلاح وضع خانه و وادار شدن زن به انجام تعهدات خود با مختصر ضرب و تنبیه بدنى آن هم به دست همسر یعنى نزدیک‏‌ترین موجود و محرم‏‌ترین افراد امکان‏پذیر باشد آیا شایسته است کار را به دادگاه و محاکم صالحه بکشانند و علل و عوامل این تمرد و سرکشى، با نامحرمان مطرح و مورد نفى و اثبات قرار گیرد و زن به دست‏بیگانگان تنبیه بدنى شود؟ همچنانکه مردان در صورت تخلف از وظائف و مسؤولیت‏هاى خود در برابر زنان تنبیه مى‏شوند.
۳ – زدن به وسیله دستمال پیچیده

شیخ طوسى در مبسوط مى‏گوید: مراد از ضرب، زدن به وسیله دستمال پیچیده شده است، که منجر به کبودى نشود. (۳۶)
مرحوم بهوتى مى‏گوید: در کلام بعضى از بزرگان آمده است که به وسیله «مخراق‏» زن را بزند; که مراد از «مخراق‏» دستمال پیچیده شده است. (۳۷)
نتیجه بحث

آنچه درباره زدن زن در قرآن کریم آمده است‏با آنچه در اذهان خطور مى‏کند و یا توسط بعضى از مسلمانان اعمال مى‏شود، منطبق نیست، بلکه مطلبى است‏بسیار دقیق و منطقى که در روابط اجتماعى توسل به قوه قهریه گاهى اجتناب‏ناپذیر است و اسلام آن را ابداع نکرده و آنچه اسلام در اینجا آورده است مشروعیت‏بخشیدن به یک امر طبیعى و درونى بشر مى‏باشد و سر تشریع آن محدود نمودن آن بوده است.
به دیگر سخن از آنجا که توسل به قوه قهریه امرى طبیعى و معمولى است عده‏اى شاید افراط کنند; از این رو، اسلام ضمن صحه گذاشتن بر این اصل طبیعى، آن را کانالیزه نموده و تحت قانون در آورده است تا قابل تعریف باشد; پس زدن زن توسط شوهر در صورتى است که زن از دستورات شوهرش سرپیچى کند، نه زدن هر زنى با صرف اشتباه ساده.
یکى از نکات مهمى که در داستانهاى قرآن کریم نهفته این است، که وقتى مطلبى را متذکر مى‏شود نمونه تاریخى ذکر مى‏کند تا مطلب بهتر روشن شود و وقتى حکم زدن زن را بیان مى‏کند یک نمونه تاریخى ذکر مى‏کند تا بیاموزد که اگر امر به زدن مى‏کند مرادش چیست.
در مجمع البیان آمده است:
از ابن عباس روایت‏شده است که ابلیس روزى همسر ایوب را دید گفت: من طبیب هستم. به شرطى ایوب را معالجه مى‏کنم که وقتى خوب شد بگوید شیطان مرا شفا داد و پاداشى جز این نمى‏خواهم و زن قبول کرد و به ایوب درخواست‏شیطان را گفت و از او خواست‏بپذیرد. حضرت ایوب قسم خورد که بعد از خوب شدن او را صد تازیانه بزند; وقتى خوب شد خداوند به او فرمود:
«و خذ بیدک ضغثا فاضرب به و لا تحنث انا وجدناه صابرا نعم العبد انه اواب‏» (۳۸)
یعنى: ایوب را گفتیم دسته‏اى از چوبهاى باریک خرما بدست گیر و بر تن زن خود بزن تا عهد و قسمت را نشکنى; ما ایوب را بنده صابرى یافتیم; چه نیکو بنده‏اى که دائم توجهش به درگاه ما بود.
او دسته‏اى علف یا شاخه باریک خرما (که خرما به آن آویزان است) گرفت‏به مقدار صد عدد و با آن به یک ضرب همسر را زد. (۳۹)
شاید اگر ایوب قسم نمى‏خورد همین مقدار از زدن را نیز توصیه نمى‏کرد و چون حضرت ایوب علیه السلام قسم خورد و براى آنکه قسمش مصداق پیدا کند او را امر کرد به گونه‏اى که زدن صدق کند این کار را انجام دهد. حال آیا مى‏توان پذیرفت ضرب در آیه شریفه، کبود ساختن بدن و دیوانه‏وار به سوى همسر حمله کردن را در بر مى‏گیرد؟ امورى که حتى تصور تایید آن توسط اسلام و قرآن نشان از بى‏اطلاعى کامل از قوانین اسلام مى‏باشد!

________________
پى‏نوشت:
۱) مدرس حوزه.
۲) نساء/۳۴.
۳) طبرسى، مجمع البیان، دار احیاء التراث العربى، بیروت، ۱۳۷۹ ق.، ج ۲، ص ۴۲.
۴) ه‌مان.
۵) سید محمدحسین طباطبایى، المیزان، دار الکتب الاسلامیه، چاپ دوم، ۱۳۹۷ ق.، ج ۴، ص ۳۶۵.
۶) محمدحسن نجفى، جواهر الکلام، کتابخانه اسلامیه، تهران، ج ۳۱، ص ۲۰۲.
۷) حسین نورى، مستدرک الوسائل، مؤسسه آل البیت، ۱۴۰۸ ق.، ج ۱۴، ص ۲۵۰.
۸) گاهى زن گفته مى‏شود در مقابل مطلق مرد و گاهى زن گفته مى‏شود در مقابل شوهر که در اینجا مراد قسم دوم است.
۹) بقره/۱۸۷.
۱۰) طبرسى، پیشین، ج ۱، ص ۲۷۹.
۱۱) سید محمدحسین طباطبایى، پیشین، ج ۲، ص ۴۳.
۱۲) بقره/۲۳۱.
۱۳) بقره/۲۲۹.
۱۴) مرتضى مطهرى، نظام حقوق زن در اسلام، صدرا، چاپ دوم، ۱۳۵۹، صص ۳۲۳ – ۳۲۲.
۱۵) بقره/۱۲۹.
۱۶) طبرسى، پیشین، ص ۲۱۰.
۱۷) فخر رازى، تفسیر قرآن، ج ۳، ص ۳۱۸.
۱۸) سیوطى، درالمنثور، دار الفکر، بیروت، چاپ اول، ۱۹۹۳ م.، ج ۲، ص ۵۲۲.
۱۹) ابن منظور، لسان العرب، ج ۲، ص ۴۰۸.
۲۰) تفسیر قرطبى، ج ۵، ص ۱۷۲.
۲۱) محقق سبزوارى، کفایه الاحکام، مدرسه صدر مهدى اصفهان، ص ۱۸۹.
۲۲) محمد بن حسن طوسى، المبسوط، المکتبه الرضویه، ۱۳۸۷، تحقیق محمدباقر بهبودى، ج ۷، ص ۱۹۹.
۲۳) فاضل هندى، کشف اللثام، کتابخانه مرعشى نجفى رحمه الله، قم، ۱۴۰۵ ق.، ج ۲، ص ۱۰۰.
۲۴) محقق سبزوارى، پیشین، ص ۱۸۹.
۲۵) امام خمینى رحمه الله، تحریر الوسیله، اسماعیلیان، قم، ج ۲، ص ۳۰۵.
۲۶) محمد بن حسن طوسى، پیشین، ج ۸، ص ۶۹.
۲۷) ه‌مان، ص ۶۶.
۲۸) ابن زهره حلبى، غنیه النزوع، مؤسسه امام صادق علیه السلام، چاپ اول، ۱۴۱۷ ق.، ص ۳۵۲.
۲۹) ابن حمزه طوسى، الوسیله، کتابخانه مرعشى رحمه الله، چاپ اول، ۱۴۰۸ ق.، ص ۳۳۲.
۳۰) فاضل هندى، کشف اللثام، ج ۲، ص ۱۰۰.
۳۱) بهوتى، کشف القناع، دارالکتب العلمیه، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۸ ق.، ج ۵، ص ۲۳۸.
۳۲) ناصر مکارم شیرازى و دیگران، تفسیر نمونه، دار الکتب الاسلامیه، ج ۳، ص ۳۶۹.
۳۳) حسین نورى، پیشین.
۳۴) طبرسى، پیشین.
۳۵) شهید ثانى، مسالک الافهام، مؤسسه المعارف الاسلامیه، چاپ اول، ۱۴۱۶ ق.، ج ۸، ص‏۳۵۷.
۳۶) شیخ طوسى، پیشین، ج ۴، ص ۳۳۸.
۳۷) بهوتى، پیشین.
۳۸) ص/۴۴.
۳۹) طبرسى، پیشین، ج ۴، ص ۴۷۸.

عنوان مقاله: اسلام و مساله ضرب زن
● نویسنده: على گلایرى
● آدرس اینترنتی:   http://www.hawzah.net/Hawzah/Articles/Articles.aspx?LanguageID=1&id=66096&SubjectID=74768
● منبع: مجله رواق اندیشه، شماره ۲۷

۰ ۰ رای ها
امتیازدهی به این نوشته

لطفا مطالب این وبسایت را با ذکر منبع و لینک مطلب منتشر کنید!

لینک کوتاه مطلب : https://nidamat.com/?p=623

مطالب مرتبط
حمایت مالی از گناه شناسی

وَ جاهِدُوا بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ؛ وجهاد کنید در راه خدا با اموال و جانهایتان (توبه 41)

عزیزانی که تمایل دارند در اجر اخروی تعالی اخلاقیات در جامعه، نشر و تبلیغ احادیث و معارف اهل بیت علیهم السلام و انجام فریضه امر به معروف و نهی از منکر، شریک باشند تقاضا میشود که ما را در پرداخت هزینه های جاری سایت گناه شناسی از قبیل هاست، پشتیبانی فنی ، تالیف و تولید پستها و… یاری فرمایند.

اشتراک ایمیلی در نظرات این پست
اطلاع از
جهت اطلاع از پاسخ دیدگاه، ایمیل شما منتشر نخواهد شد.
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
دوست داریم نظرتونو بدونیم، لطفا نظر بدهید.x