چرا گناه نکنیم؟
همه ما در گذشته زندگی خطاها، گناهان، جنایاتی داشتیم و نسبت به مولا و ولی خود خطاهایی داشتیم که اگر نسبت به آنها بازگشت نداشته باشیم هلاک خواهیم شد. پس باید آنچه از بین رفته است را جبران کرد. اما کسی میتواند درست و خوب جبران کند که خوب تشخیص دهد. یعنی گناه را در ابتدا درست بشناسد تا بتواند آنرا جبران کند. در حقیقت در اینجا بحث گناه شناسی و جرم شناسی است.
اما معیار برای تشخیص درست چیست؟ بزرگان اهل معرفت اصولا دو دیدگاه در مورد گناه دارند: یک دیدگاه، دیدگاه فقها است و دیگری دیدگاهی که اهل معرفت دارند.
فقها طبق آیات و روایاتی که در دست دارند و بعد از مطالعه و بررسی بیان میکنند که فلان گناه کبیره است و فلان صغیره، فلان گناه جزایش این بیان شده و فلان یک عذاب و کیفرش این. اما دیدگاه دوم که دیدگاه اهل معرفت است، به این شکل است که هر جرم و گناهی کبیره است. اما اگر هدف ما انسان شدن و رسیدن به همان مقام انسانیت است باید گناه را بشناسیم و این شناخت را اهل معرفت میدهند و نه فقها. با اینکه سخن فقها درست و دقیق است اما این بیانات برای آدم شدن کافی نیست.
وقتی انسان آگاه شد و قصد این میکند که از منجلاب گناهانی که در آن غوطه ور است نجات دهد، و به سمت خداوند متعال حرکت کند، باید از دید عارف به گناه نگاه کند و گرنه ضرر کرده است. این تشخیص درست زمانی محقق میشود که سه مطلب گناه کنار هم قرار گیرد:
۱- درک عظمت مولا:
اینکه انسان بتواند عظمت مولا را درک کند ارتباط مستقیم دارد با تشخیص گناه که هرچه عبد عظمت مولا را بیشتر بداند، گناه در برابر چشمان او عظیمتر است. و هرچه کوچک بود گناه هم در برابر او کوچک جلوه میکند و کسیکه گناه برای او کوچک باشد دست به هر جنایتی خواهد زد. در اینجا اصلا به این کار نداریم که چه گناهی رخ داده و در فقه به آن صغیره میگویند یا کبیره، اینجا عظمت مولا ملاک است و سرپیچی از فرمان او.
در حدیثی قدسی، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: ای ای عضیر وقتی در معصیتی واقع شدی به کوچکی گناه نگاه نکن، ببین سرپیچی چه کسی را کردهای.
امیرالمومنین علی علیه السلام فرمودند: بزرگترین گناه در نزد خدا گناهی است که در نزد صاحبش کوچک باشد.
و در جایی دیگر میفرمایند: شدیدترین گناهان در نزد خدا، گناهی است که مرتکب آن آنرا سبک بشمارد.
امام صادق علیه السلام میفرمایند: بترسید از گناهان کوچک که آمرزیده نمیشوند. زید از یاران امام سئوال کرد: این گناهان کوچک چه چیزهایی هستند؟ حضرت جواب دادند: انسان گناهی میکند و میگوید خوشا به حال من. ای کاش این گناه کوچک را هم نداشتم.
امام سجاد علیه السلام فرمودند: بر حذر باشید که بواسطه ارتکاب گناه خوشحال باشید. چراکه این عمل از خود گناه بدتر است.
امام صادق علیه السلام فرمودند: خدا کسیکه گناه کبیره کرده است را دوست دارد و آنکه صغیره کرده است را غضب میکند! کسی را که گناه بزرگی انجام داده است و در پی خدا میدود و از گناهش ابراز پشیمانی میکند را دوست دارد و آنکه [به خیال خود] گناه کوچکی کرده و از آن پشیمان نیست.
فراموش نکنیم که خداوند متعال شیطان را بر ما بطور ابتدایی مسلط قرار نداده است. اما انسان آرام آرم کاری میکند و دعوت شیطان را میپذیریم. شیطان سگی هاری است که ابتدا پارس میکند، اما وقتی خود را به او نزدیک کردیم و او ما را گاز گرفت، از آلودگی او نیز به ما منتقل میشود. و وقتی شیطان بر ما مسلط شد، عمدا گناه میکنیم و میدانیم که نباید خلاف کنیم و باز انجامش میدهیم. در حقیقت شیطان مدخل برای ورود میخواهد. او از ما گناه کبیره طلب نمیکند، همینقدر که راضی باشیم به خود برایش کفایت میکند.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: همانا ابلیس از شما بخاطر گناهان کوچک خشنود است. گناهان کوچکی که انجام دهنده آن میگوید خدا بخاطر این گناه مرا نمیگیرد چراکه کوچک است.
پس زمانی گناه در نزد آدمی کوچک میشود که نفهمد در برابر چه کسی خطا کرده است. گناه را دست کم میگیرد. و زمانی گناه را کوچک میشمارد که خدا را کوچک میبیند.
شیخ طوسی از ابوذر از رسول خدا نقل میکند: ای ابوذر، مومن گناه میکند و گناه در نگاهش اینگونه است که سنگی افتاده است و در بالای سر اوست و هر لحظه ممکن است او را نابود کند. اما کافر گناه در نگاهش همانند مگسی است که روی بینی او نشسته است و با دستی او را دور میکند.
۲- حقیر و کوچک بودن خود:
انسانی که به اندک بلایی او را از پا میاندازد، بندهای که با مریض شدنی دیگر آبرویی از او نزد مردم نمیماند، آنکه اگر کمترین خطای او را ببینند به بزرگترین و بدترین رفتار پاسخ میدهند، آنکه اگر تنها چند روز نتواند شکم خود را خالی کند انواع مرض و درد به او روی خواهد آورد، آنکه میشود که حتی قدر دور کردن مگسی را از خود نداشته باشد، آن انسانی که اگر زیبا رویی را ببیند دست و پایش بلرزد و اگر به پول و مالی برسد فقر گذشته خود و نیاز دیگران را فراموش میکند. انسانی که وجودش از نطفهای است و بعد از مرگش جنازهای بد بو. اینکه هر لحظه اراده کند جان ما را میگیرد آنقدر که توان بستن چشمان خود را هم نداشته باشیم و دیگران حتی جرأت بستن آن را نداشته باشند.
سوره معارج آیات ۱۹ تا ۲۱:
إِنَّ الْإِنْسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا – إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا – وَإِذَا مَسَّهُ الْخَیْرُ مَنُوعًا
به یقین انسان حریص و کمطاقت آفریده شده است، هنگامی که بدی به او رسد بیتابی میکند، و
هنگامی که خوبی به او رسد مانع دیگران میشود (و بخل میورزد)،
و یا در ۶ و ۷ و هشتم سوره علق میگوید:
کَلَّا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَیَطْغَىٰ – أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَىٰ – إِنَّ إِلَىٰ رَبِّکَ الرُّجْعَىٰ
چنین نیست (که شما میپندارید) به یقین انسان طغیان میکند، از اینکه خود را بینیاز ببیند، و به یقین بازگشت (همه) به سوی پروردگار تو است.
انسانی که هرگاه به انسان (غافل و بیخبر) نعمت دهیم، روی میگرداند و به حال تکبّر از حق دور میشود؛ ولی هرگاه مختصر ناراحتی به او رسد، تقاضای فراوان و مستمرّ (برای بر طرف شدن آن) دارد (آیه ۵۱ سوره فصلت)
۳- باور کند که وعده خدا حق است:
اینکه انسان به آنان که خدا فرستاد تا انسان را بشیر و نذیر باشد اعتقاد داشته باشد. آنانکه آمدند و همه گفتند اگر اصلاح کنید به بهشت میروید و اگر خلاف دستور خدا عمل کنید عذاب خواهید دید. اینکه خدا میفرماید: إِنَّا أَرْسَلْنَاکَ بِالْحَقِّ بَشِیرًا وَنَذِیرًا وَلَا تُسْأَلُ عَنْ أَصْحَابِ الْجَحِیمِ ﴿البقره: ١١٩﴾ و یا بَشِیرًا وَنَذِیرًا فَأَعْرَضَ أَکْثَرُهُمْ فَهُمْ لَا یَسْمَعُونَ ﴿فصلت: ۴﴾
اساس کار این ۳ موضوع است. انسانی که میخواهد به مسیر انسانیت خود برگردد باید بشناسد. خود را و خدای خود را. اینکه باز گردد به سمت خدا. خدایی که با تمام این عظمت و عظمت گناهان ا باز وعده میدهد به ما. چگونه:
قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَىٰ أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَهِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ ﴿الزمر: ۵٣﴾
بگو: «ای بندگان من که بر خود اسراف و ستم کردهاید! از رحمت خداوند نومید نشوید که خدا همه گناهان را میآمرزد، زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است.
وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی وَلْیُؤْمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ ﴿البقره: ١٨۶﴾
و هنگامی که بندگان من، از تو در باره من سؤال کنند، (بگو:) من نزدیکم! دعای دعا کننده را، به هنگامی که مرا میخواند، پاسخ میگویم! پس باید دعوت مرا بپذیرند، و به من ایمان بیاورند، تا راه یابند (و به مقصد برسند)
این است که باید توجه کنیم. یاد بگیریم از امیر المومنین که در دعای کمیل میفرماید:
اِلهى وَ مَوْلاىَ اَجْرَیْتَ عَلَىَّ حُکْماً اِتَّبَعْتُ فیهِ هَوى نَفْسى وَ لَمْ اَحْتَرِسْ فیهِ مِنْ تَزْیینِ عَدُوّى فَغَرَّنى بِما اَهْوى وَ اَسْعَدَهُ عَلى ذلِکَ الْقَضاَّءُ فَتَجاوَزْتُ بِما جَرى عَلَىَّ مِنْ ذلِکَ بَعْضَ حُدُودِکَ وَ خالَفْتُ بَعْضَ اَوامِرِکَ فَلَکَ الْحَمْدُ عَلَىَّ فى جَمیعِ ذلِکَ وَ لا حُجَّهَ لى فیما جَرى عَلَىَّ فیهِ قَضاَّؤُکَ وَ اَلْزَمَنى حُکْمُکَ وَ بَلاؤُکَ وَ قَدْ اَتَیْتُکَ یا اِلهى بَعْدَ تَقْصیرى وَ اِسْرافى عَلى نَفْسى مُعْتَذِراً نادِماً مُنْکَسِراً مُسْتَقیلاً مُسْتَغْفِراً مُنیباً مُقِرّاً مُذْعِناً مُعْتَرِفاً لا اَجِدُ مَفَرّاً مِمّا کانَ مِنّى وَ لا مَفْزَعاً اَتَوَجَّهُ اِلَیْهِ فى اَمْرى غَیْرَ قَبُولِکَ عُذْرى وَ اِدْخالِکَ اِیّاىَ فى سَعَهِ رَحْمَتِکَ اَللّهُمَّ فَاقْبَلْ عُذْرى وَارْحَمْ شِدَّهَ ضُرّى وَ فُکَّنى مِنْ شَدِّ وَ ثاقى یا رَبِّ ارْحَمْ ضَعْفَ بَدَنى وَ رِقَّهَ جِلْدى وَ دِقَّهَ عَظْمى
اى خداى من و اى مولاى من تو بر من حکمى را مقرر داشتى که در اجراى آن پیروى هواى نفسم را کردم و از فریبکارى دشمنم در این باره نهراسیدم پس او هم طبق دلخواه خویش گولم زد و قضا (و قدر) هم با او کمک کرد و در اثر همین ماجراى شومى که بر سرم آمد نسبت به پاره اى از حدود و احکامت تجاوز کردم و در برخى از دستوراتت راه مخالفت را پیمودم پس در تمام آنچه پیش آمده تو را ستایش مى کنم و اکنون از حکمى که درباره کیفر من جارى گشته و قضا و آزمایش تو مرا بدان ملزم ساخته حجت و برهانى ندارم و اینک اى معبود من در حالى به درگاهت آمده ام که درباره ات کوتاهى کرده و بر خود زیاده روى نموده و عذرخواه و پشیمان و دل شکسته و پوزش جو و آمرزش طلب و بازگشت کنان و به گناه خویش اقرار و اذعان و اعتراف دارم و راه گریزى از آنچه از من سر زده نیابم و پناهگاهى که بدان رو آورم در کار خویش ندارم جز اینکه تو عذرم بپذیرى و مرا در فراخناى رحمتت درآورى پس اى خداى من عذرم بپذیر و بر سخت پریشانیم رحم کن و از بند سخت گناهانم رهائیم ده اى پروردگار من بر ناتوانى بدنم و نازکى پوست تنم و باریکى استخوانم رحم کن.
منبع:بازگشت به خدا