طلبه شهیدی که حساس در مسائل بیت المال بود
عملیات کربلای ۴ عملیاتی بود که تعداد زیادی از فرشتگان زمینی ما را به اوج آسمان برد که یکی از آنها شهید محمود قطب الدین بود او زمین را با همهی جاذبههایش رها ساخت و به سوی معشوق خودپرواز کرد.
شهید محمود قطب الدینی درسال ۱۳۴۴ درگیشه از توابع شهرستان کرمان متولد شد و تحصیلات ابتدایی خود را در گیشه به پایان رساند و برای ادامه تحصیل به کرمان مهاجرت کرد و در منزل برادر خود ساکن شد.
دورهی متوسطه را در دبیرستان شهید مطهری در رشتهی علوم انسانی سپری کرد. در طول دورهی دبیرستان، یکی از اعضای فعال اتحادیهی انجمنهای اسلامی دانش آموزان بود و در تشکیل جلسات مختلف مذهبی و فرهنگی و برگزاری اردوهای دانش آموزی نقش مؤثری داشت. ایشان در عین حال عضو شورای پایگاه مقاومت شهید محمد باقر صدر و مسئول فرهنگی و عقیدتی پایگاه بود.
در همین زمان بود که باهمکاری سایر دوستانش موفق به پایه گذاری جلسات هفتگی دعای کمیل در کرمان شد که بعدها تحت عنوان دعای کمیل هیأت قرآنی بیت الله الحرام کرمان به فعالیت خود ادامه داد. پس از پایان تحصیلات متوسطه به دلیل علاقه مندی به علوم قرآنی و حوزهی علمیه تحصیلات خود را در حوزه ادامه داد. ورود ایشان به حوزه مقارن شده بود با جنگ تحمیلی، لذا پس از گذراندن حدود دو سال از تحصیلات حوزوی با صدور فرمان حضرت امام مبنی بر وجوب دفاع، تحصیلات خود را رها کرد و ندای مقتدای خود را لبیک گفت واز طرف بسیج در مهرماه ۱۳۶۵ به جبهههای حق برضد باطل اعزام شد. حدود ۳ ماه در منطقه حضور داشت. عملیات کربلای ۴ عملیاتی بود که تعداد زیادی از فرشتگان زمینی ما را به اوج آسمان برد که یکی از آنها شهید محمود قطب الدین بود که زمین را با همهی جاذبههایش رها ساخت و به سوی معشوق خودپرواز کرد پیکر پاک ایشان مفقود شد و درسال ۱۳۷۴ چشمان کم سوی مادرش را نوری دوباره بخشید.
خاطراتی دربارۀ شهید:
خانواده شهید میگوید: آقا محمود فردی بود بسیار متقی، اهل نماز و جماعت، انسانی بسیار صادق و راستگو بود. او خودش را متعلق به این دنیا نمیدانست و هیچ وابستگی به مادیات نداشت. همیشه مراعات ادب واحترام به خانواده را میکرد. نسبت به صله رحم و دیدار خانواده و فامیل مقید بود. در مسائل حلال و حرام و بیت المال بسیار حساس بود.
آقای حسن قطب الدینی (برادر شهید) میگوید: در کودکی به همراه محمود گوسفندان را برای چرا به صحرا میبردیم، وقتی من ازدرختی بالا میرفتم تا برگهای درخت را بچینم و برای گوسفندان بریزم فوراً میگفت: حسن مگر این درختها مال ماست که تو میخواهی از برگشان به گوسفندانمان بدهی؟ و هر بار من باید برایش میگفتم که نگران نباش، این مراتع از اجدادمان به ما رسیده و استفادهی از آنها برای ما اشکالی ندارد. آری او که از کودکی به مسائل حلال و حرام توجه داشت، در سنین بالاتر هم زمانی که در اتحادیه مشغول به فعالیت بود، یک روز که به خانه برگشت، موتور سیکلت اتحادیه را با خود آورده بود. اتفاقاً حال پدر آن روز زیاد مساعد نبود، گفتم محمودجان موتور را روشن کن و پدر را به بیمارستان ببر. او در حالی که به شدت نگران وضع پدر بود، گفت تا پدر را آماده میکنید میروم یک وسیلهی دیگری جور میکنم و میآیم. این موتور مال بیت المال است.
وصیّت نامه شهید:
کاری بکنید که خداوند از شما راضی باشد. به دنبال رضایت دیگران نباشد. اول رضایت حضرت حق را کسب کنید.
از ارزشهای انقلاب حفاظت کنید و بدانید که انقلاب برکت الهی است که اگر قدر آن را ندانید از دستتان میرود.
دست از مساجدو تشکیلات مذهبی برندارید وسنگرمساجد را حفظ کنید.
در هر زمانی با وضو باشید، چون هر لحظه ممکن است عمرشما به سرآید، چه بهتر که طیب و طاهراز دنیا بروید.
سرانجام این روح بی قرار در قرارگاه امن الهی و بهشت جاودان قرار و آرام گرفت و در سال ۱۳۶۵ شهادت را به جان خرید.
سلام بر او و همه شهیدان راه حق باد.
منبع: خبرگزاری حوزه