بدهکاری و عدم پرداخت قرض و نسیه
در این دسته پیرامون دو موضوع نسیه و قرض و بدهکاری و مدیون بودن به خاطر آنها بحث میشود. نسیه و قرض هر دو در اینکه دین مدتدار هستند مشترکاند بنابراین در یک دسته قرار گرفتند.
قرض عبارت است از تملیک کردن مالی به دیگری به این شکل که پرداختن عین آن مال، یا مثل آن و یا قیمت آن بر عهده او باشد. قرض دادن به فرد باایمان یکی از مستحبات مؤکد است، به خصوص به کسانی که احتیاج دارند.
نسیه عبارت است از معاملهای که کالا، نقد ولی بهای آن مدتدار است. مقابل بیع نقد و بیع سلف که در اوّلی هر دو نقد و در دومی بها، نقد ولی کالا مدتدار است.
دین در لغت به معنای قرض آمده و در اصطلاح عبارت است از مال کلی ثابت در ذمه یک فرد به نفع دیگری که سبب آن یکی از اسباب «دین» است. به کسی که مال بر گردن اوست، مدیون یا مدین و به صاحب حق، دائن یا غریم گویند.
اسباب دین
سبب دین دو گونه است:
اختیاری:
مانند قرض کردن یا مالی را مبیع قرار دادن در بیع سلم، ثمن قرار دادن در بیع نسیه، اجرت قرار دادن در اجاره و صداق قرار دادن در خلع، اشتغال ذمّهٔ زوج به مهر به سبب عقد ازدواج یا اشتغال ذمّهٔ قرض گیرنده به عوض قرض به سبب عقد قرض و یا اشتغال ذمّهٔ خریدار به ثمن در بیع نسیه و فروشنده به مثمن در بیع سلف؛
قهری:
آنچنانکه در مورد ضمانات (اشتغال ذمّهٔ فرد به بدل چیزی که آن را تلف کرده است)، یا اشتغال ذمّهٔ زوج به نفقهٔ زوجه دائم و مانند آن است. بر این اساس، دین اعم از قرض است.
درصورتیکه برای پرداخت دین، مدت تعیین شود، دین حال میگردد و در صورت عدم تعیین مدت، مؤجل میگردد. در مورد دینِ حال یا مؤجلی که وقت آن رسیده است، در صورت مطالبه دائن و تمکن مالی مدیون، بر او لازم است که دین خود را ادا نماید؛ اما در دین مؤجل قبل از فرارسیدن مدت، دائن چنین حقی ندارد.
نکته حائز اهمیت در کربلا این بود که با کشته شدن در رکاب حسین علیهالسلام هم نمیتوانید حقالناس را از نامه عمل خویش پاککنید.
موسی بن عمیر از پدرش نقل میکند که امام حسین علیهالسلام فرمود: میان همه یارانم اعلام کن که هر کس بدهی دارد با من کشته نشود؛ زیرا من از رسول خدا صلیالله علیه و آله و سلم شنیدم که فرمود: هر کس از دنیا برود و دینی بر گردن داشته باشد در قیامت از حسنات وی برداشته میشود. (احقاق الحق، جلد 19، صفحه 429)